روزانه هاي با مزه ي طوطي ِ شيرين زبون ِ ما - قسمت دوم
گل پسري اينقدر اين روزها شيطون و شيريني و خوشمزه شدي كه اگه تمام وقتم رو هم براي نوشتن ازت صرف كنم هنوز نميتونم تمام و كمال شيريني ِ شهد ِ بازيگوشي هات و شيطنت هات رو توي اين دفترچه خاطرات الكترونيكي جاودانه كنم تا با هر بار ورق زدنش مزه ي همشون بره زير دندونم ، اما اين ها رو مي نويسم تا با مزه ترين ها ماندگار بشه .....
در كابينت ، يخچال ، كمد ديواري و هر جايي كه فقط قسمتي از سرت و دو تا چشماي خوشگلت توش جا بشه رو باز ميكني و ميگي " مامان ما نيستيم !!! " بعد هم ماماني بايد طبق روال دنبالت بگرده و از گمشدنت ناراحت بشه و زار بزنه تا گل پسر بياد بگه " ايناهاش ايجام " ( اينجا هستم ) بعد قهقهه سر بده و دوباره از اول ..... يعني فقط كافيه تو كسي رو نبيني فكر ميكني كه ما هم چشمامون رو بستيم .... قربون اون دل ِ كوچولوت بشم كه صفاي كودكيت خيلي چيزها رو به من ياد ميده . با اينكه دلت خيلي كوچيكه ولي صفاش ، زلاليش و پاكيش برام بزرگترين آموزگاره ....
تا موبايل من زنگ ميخوره و يا اس ام اس مياد ميدوي و ميگي " عمه سمانه - عمه سمانه " و بعد از اتمام مكالمه ميگي " كي بود ؟ " مامان قربون حس كنجكاويت !!
صداي موبايل بابايي هم كه در مياد ميگي " آآ دَمبَري ، دُلي ، مجيد صَپَري" ....! اينا فاميلي همكارها و دوستاي بابا مهدي ( آقا قنبري ،آقاي گلكار كه بابا بهش ميگه گلي و مجيد صفري هم رفيق فابريك باباست)
ماشينمون رو تقريبا 1.5 ماهه كه عوض كرديم ، ولي تو همچنان چشمت دنبال ماشين قبلي ِ . هر جا كه نمونه اي ازش ببيني با گريه داد ميزني و ميگي " ماشين مهدي اِتيش ميحام " يعني اون يكي ماشين ِ مهدي رو ميخوام و فكر ميكني كه هنوز اون ماشينه مال ِ ماست !!!!
تا يه خورده صدامو ببرم بالا كه تو مثلا ً حساب ببري ، مثل يه شير صداي غرش در مياري كه من بترسم و حساب كار بياد دستم ، مي بيني زمونه رو ...!!
تا من ميخوام خياطي كنم ميدويي به طرف چرخ خياطي ميگي " حيوطي - حيوطي " و چنان تنظيمات چرخ رو بهم ميريزي كه تعمير كار بايد بياد و درستش كنه و كاري از دست من بر نمياد ، " دِيچي و مِت " هم از ابزار مورد استفادت هنگام خياطيه !!
خيلي دوستت دارم گل پسر نازنازي ِ من !
وقتي عروسكت نزاره ازش عكس بگيري و همش بخواد بياد جلو و دوربين از دستت بگيره براي جاودانه كردن كودكيش مجبوري كه بزاريش پيش عروسكاي ديگه كه ديگه دستش به دوربين نرسه !!!
اين عكس ها هم داغ ِ داغ ِ ، ديشب ساعت 23.30 ازت انداختم بعد از يه حمام ِ داغ و دلچسب ِ زمستاني .