مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

خ مثل " خودم "

1392/2/17 20:34
نویسنده : مامان مهدیه
1,261 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتيه كه يه شخصيتي همراه مهبد داره بزرگ ميشه و اينروزها شده همراه لحظه به لحظه اش  و توي همه ي كارهاي روزانه از غذا خوردن و لباس پوشيدن و نقاشي و حتي آشپزي لحظه اي تنهاش نميزاره .... و اون شخصيت كسي نيست به جز " خودم " كه مهبد صداش ميزنه " حودم " بعله آقا مهبد قصه ي ما روز به روز داره بيشتر از قبل خودش رو مي شناسه و به توانايي هاش پي مي بره ! همش در حال تلاشه كه لباس هاش رو خودش بپوشه ، كفش هاش رو خودش پا كنه ، غذاش رو خودش بخوره ، دست هاش رو خودش بشوره و حتي توي جارو كردن بدو بدو مياد و ميگه : " حودم  " ....

اگه دلش بخواد كاري رو خودش انجام بده و نتونه ، كلافه ميشه و ميگه " نميتونه " !!! ولي من تشويقش ميكنم و ميگم : آفرين كه خودش تونست انجامش بده تا گل پسر يه وقت احساس شكست نكنه . من قربون خودش و حودش برم كه اينقدر شيرين زبونه....

كوچولوَك بازيگوشم از اينكه داري استقلال پيدا ميكني و تلاش ميكني كه بتوني كارهاي مربوط به خودت رو انجام بدي خيلي خوشحالم . اميدوارم كه هميشه و در همه ي مراحل زندگيت موفق باشي و هميشه به موفقيت هاي بزرگ دست پيدا كني .....

راستي يه شعر ِ كوتاه هم از مهد كودك ياد گرفتي و كامل ميخونيش . صدات رو ضبط ميكنم تا برات يادگاري بمونه . اسم شعره سلام ، صبح به خيره !!!

از كامل شدن دايره ي لغاتت بگم كه ماشالله ديگه تكامل پيدا كرده و تقريبا ً 80 % كلمات رو ميگي و همچنين جمله سازي هم ميكني ، توي بعضي از واژگان هنوز مشكل داري و افعال معكوس ارائه ميدي ، مثلا ً وقتي ميخواي بگي لامپ رو روشن كن ميگي " نامپو حانوش كن " ! ولي مفهوم روشن و خاموش رو ميدوني ....

هر روز بهم ميگي " دوسِت دالَم " و با يه تيكه كاغذ كادو بدو بدو مياي و ميگي " روزت مبارك " ، اين تبريك هر روزه خيلي مزه ميده و كلي ماماني رو كيفور ميكني عزيز ِ دلم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

mamanebaran
18 اردیبهشت 92 8:19
ای جوووووووووووووووووووووووووونم
قربون خودتو و خودممممممممم گفتنت
آفرین به پسر مستقل من
که همه کاراشو دوست داره
خودش انجام بده آفرین به تو
هزار ماشالله که دایره لغاتت بیشتر شده
میدونم چه حالی میشی مهدیه جونممم که وقتی مهبدم بهت میگه دوست دالمممممممممم

قربون کادو دادنتتتتت عزیزم


سلام به دوست عزيز و مهربون خودم . قربونت برم عزيزم . خيلي دوستت دارم . روي ماه باران رو ببوس .
خاله عاطفه
18 اردیبهشت 92 8:48
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کاش پیشم بودی عشقم که یه ذره حودتو فشار میدادم .الهی من فدات بشم که داری یه مرد کامل میشی امیدوارم هیچوقت در کارات شکست رو تجربه نکنی عزیزکم هرچند میگن شکست مقدمه پیروزی اما مهبد حودم باید همیشه پیروز باشه.
آفرین گل پسری که هرروز مامانش خوشحال میکنه مهبد جونی عادده عااااااااااااااااااااااااااشقته و خیلی دوستت داره.بووووووووووووووووووس

سلام خاله عاطفه جونم . مرسي از اين همه محبتت .خاله عادده مهبد هم عاشقته !!
الهه مامان یسنا
18 اردیبهشت 92 10:00
ای من حودم تنهای به قربون خودت و حودت و این استقلالت دیگه از الان شروع شد مامانی یه وقتی میرسه که کارای ما رو قبول ندارن. وای من که سرمست میشم وقتی یسنا میاد و میگه من تو رو خیلی دوست دارم هرچند بعضی وقتهاش واسه اینه که کارش راه بیفته ولی خوب خیلی مزه میده


سلام عزيزِ ِ دلم . خدا نكنه دوستم . آره واقعاً گيده قبول نداره كه ميگه حودم ايشالله كه هميشه سرمست باشي و شاد . ميگم وقت داريد يه ساعتشو به ما اختصاص بديد ؟؟؟
مامان الیناجونی
20 اردیبهشت 92 21:36
بگردمت مهبد عزیزم کخ خودت میخوای کارات رو انجام بدی این خودم گفتن این وروجکا عجب حکایتی داره

خدا نكنه خاله جوني . آره واقعا ً ما كلي با اين خودما داستان داريم