مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

امروز بهتر از ديروز ..... دينگ دينگ

1392/3/13 11:07
نویسنده : مامان مهدیه
1,543 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه ي من ....

سلام عزيز ِ بي همتاي من ....

سلام همه ي زندگي ِ من ....

عزيز دلم ديگه چيزي نمونده كه به قول خاله الهه بشي يه شير مرد ِ كوچك 2 ساله ، روز به روز شيرين تر و بهتر از ديروز ، خيلي صحبت كردنت با مزه شده ، ديگه كامل ميتوني با ما صحبت كني . تازه بين گفتگوهاي هاي روزمره من و بابا هم اظهارنظر ميكني ، هر چي بابا بگه رو مو به مو تكرار ميكني و جالبه كه دقيقا ً لحن بابا رو هم تكرار ميكني ، دقيقا ً شدي كپي برابر اصل بابا !!!! هميشه ميگن بچه ها يه الگو توي زندگي واسه ي خودشون انتخاب ميكنن و اون شخص رو ميكنن قهرمان زندگي ..... الان قهرمان زندگي ِ تو بابا مهدي شده ، اميدوارم كه يه مرد كامل و مهربون بشي عين ِ خودش . چون ميدونم بابا هم يكي از خوانندگان پر و پا قرص خاطراتت هست پس يه جمله هم به اين باباي مهربون ميگم : مهدي عزيزم ، قهرمان زندگي ِ پسرم ، وظيفه ي سنگيني براي تربيت مهبد به دوشته ! اميدوارم كه پيروز و سربلند باشي ...

پسرم ، اين روزها به يادگيري بيش از پيش علاقه نشون ميدي ، خواندن ِ كلمه بابا و مامان رو باهات كار كردم و تو چه خوب ياد گرفتي . ديروز عصر كه براي انجام كاري رفته بوديم بيرون و پشت چراغ قرمز توقف كرده بوديم خيلي با دقت داشتي به تابلوي يه بانك نگاه ميكردي و بعد گفتي : " اينجا نوشته با با "الهي من فداي دقتت ، كلي با بابايي خنديديم و تو هم خوشحال از اينكه تونسته بودي توجه ما رو جلب كني و ما رو بخندوني بغل

ديگه جونم واست بگه كه بابا مهدي 4 روز داره ميره سفر و اين تعطيلات رو ما تنها هستيم ، خاله اينا هم رفتن شمال ، البته بابا بهمن و مامان زري كنارمون هستن . نميدونم كه آستانه تحملت توي اين موضوع چقدره ، ولي اينو خوب ميدونم كه عصرها از ساعت 5 به بعد هميشه منتظر بابا مهدي هستي و هر بار كه همسايمون رفت و آمد داشته باشه ميدويي جلوي در و ميگي " بابا مهدي اومد " . اميدوارم كه اين سفر براي بابا و همراهانش بي خطر باشه و بهشون خوش بگذره و من و تو هم بتونيم توي خلوت 2 نفرمون كلي خوش بگذرونيم و به كارهامون برسيم . بابا مهدي همش ميگه مهبد بابا 4 روز نيست ، دلم خيلي واست تنگ ميشه ها ..... تو هم با تعجب ميگي  " نيست ؟؟؟؟ تُجاي ِ ؟؟؟ "  ( كجا اِ ؟) اين چند روز رو هم كه همش مشغول بازي و عشقولانه حرف زدن بودي و ميگفتي " بابا دوسِت دالم ، عاشِئِتم ، عژيژم و ...." ميگم كلك تو هم خوب بلدي چه جوري دلبري كني ها .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان پرنيان
13 خرداد 92 9:59
سلام ماماني مهربون
خدا پسر خوشگلت رو حفظ كنه


سلام عزيزم . مرسي خاله جوووووووون .
خاله عاطفه
13 خرداد 92 11:46
سلام. آفرین عشق خاله.مهدیه جونم ما هم سنگرمونو حفظ کردیم جایی نمیریم .امیدوارم تعطیلات به همه خوش بگذره.مرد کوچولو عاشقتم



گريه نداره خاله عاطفه ' ما جايي نميريم اما يه جور ديگه خوش ميگذرونيم . موافقي ؟
محمد
13 خرداد 92 12:47



جودی
13 خرداد 92 17:38
تعطیلات خوبی داشته باشید.میتونید دیدار دوستان وبلاگی را هم در برنامه تان بگذارید


ممنونم جودي ِ عزيز . حيف كه نشد توي تعطيلات ببينيمتون
♥مامان آمیتیس♥
16 خرداد 92 1:51
ایشالا سفرشون به سلامت باشه


ايشالله .... روي ماه آميتيس رو ببوس
♥مامان آمیتیس♥
16 خرداد 92 2:17
تولد مهبد جون پیشاپیش مبارک باشه


مرسي خاله جوووووووووووون .
الهه مامان یسنا
17 خرداد 92 14:17
سلام عزیزم ما برگشتیم .جونم پس میگفتی واسه تعطیلات برنامه ریزی کردی تنها بودی پس آخه!!! کاش بودم تا تعطیلات خوبی را با هم میگذروندیم.... وای چند روز دیگه تولد پسر نازمونه جونممممممممممم. من که دل تو دلم نیست دیگه


سلام عزيزم . مرسي خاله جون كه دل ِ تو هم مثل دل ِ من در تكاپو قربون دلت برم من