مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

يه پسر دارم شاه نداره .....

1392/6/4 13:57
نویسنده : مامان مهدیه
9,239 بازدید
اشتراک گذاری

شيرين عسل ِ من ، اينروزها خيلي به تيپش اهميت ميده ، چي بپوشه ؟ موهاش رو چه جوري درست كنه ؟ چه ادكلني بزنه ؟ اين لباسه اوشِل نيست ! اين چه اوشِله ... اين كفشا چه اوشله از تُجا حريديش ؟دستاش رو ميگيره بالا و ميخواد واسه خودش مام بزنه ، برس تو موهاش ميكشه ، سشوار رو روشن ميكنه و جلوي موهاش رو سشوار ميكنه ، شلوارك يا بلوزش رو روي زمين پهن ميكنه و اتوي سرد ميزاره روش تازه ميگه آخ سوختم........!!!

اينها همه شده دغدغه هاي فكريش براي وقتي كه ميخواد بره بيرون ، بعد كه همه ي اينكار هارو تند تند انجام داد ميره جلوي آينه و ميگه "خوش پيييييييييييت ".....!!!! منظورش همون خوش تيپه خودمونه .بغل

بعد مياد جلوي من ميگه  " حاضر نيستي ؟"

و با نگاه كنجكاوش دنبال لباس مناسب واسه من ميگرده ، بعد ميگه اين مانتو رو بپوش و بعد از چند ثانيه تصميم عوض ميشه و ميگه مامان لختكي بيا بيرون روسري نپوش مامان اينو نپوش ،  اين دامنه قشنگه ، حتي بوردا ورق ميزنه و واسم مدل انتخاب ميكنه ، ميبينيد چه پسر روشنفكري دارم خندهبغل

خلاصه كه بساطي داريم براي آماده شدن و بيرون رفتن !!!!

شازده كوچولوي من !

چند شب پيش كه به همراه بابا مهدي حمام رفته بودي و حسابي آب بازي كردي و اومدي بيرون و با كمك من لباس پوشيدي و موهات رو خشك كردي جلوي آينه ي اتاقت رفتي و گفتي  " مامان بريم آتليه " بچم كلي احساس خوش تيپي كرده بود زبان من هم از خدا خواسته دوربين رو آوردم و گفتم مثلا من خانم عكاسم تو هم اومدي آتليه ژستاي خوشگل بگير تا من عكس بندازم و تو خوشحال از پيشنهاد بازي قبول كردي و اين عكس هاي خوشگلت رو در آتليه خونگيمون انداختي ، البته از تعجب شاخ در آورده بودم چون به راحتي حاضر نيستي عكس بندازي ولي اون شب ..... سوالتعجب

يه پسر دارم شاه نداره .....

صورتي داره ماه نداره ....

از خوشگلي تا نداره ....

بعد هم بهت گفتم ميخوام اين عكس ها رو بزارم توي وبلاگت نميخواي واسه خاله ها ، دوستات و .... بوس خوشگل بفرستي و تو شيرين عسل هم دريغ نكردي و اينجا مثلا ً داري بوس ميفرستي .

 دردونه ي من ، عاشقتم

راستي داشتن اين دو تا عروسك با مزه ، پت و مت كه كنارت هستن واست شده بود آرزو ، خيلي وقت بود كه از من ميخواستي واست بخرمشون ، اما بابتش ازت كلي قول گرفته بودم كه چون فراموششون ميكردي و ميدونم فراموشي قول هايي كه ميدي اقتضاي سنته ، اما براي هر چه يادگيري بيشتر وفاي به عهد از خريد اين عروسك ها سر باز ميزدم و تو چه عاشقانه نگاهشون ميكردي و از عمق چشمات ميخواستيشون .......

تا اينكه يه روز كه براي انجام كاري رفتم تهران و تو و بابا مهدي رو تنها گذاشتم و بهت قول دادم كه اگه بابا رو اذيت نكني و بهوونه نگيري واست يه جايزه ي خوب ميخرم ، بنابراين اين آرزوي كوچولوت رو برات محقق كردم و چقدر از داشتنشون خوشحال و شاد شدي و اينقدر ذوق زده باهاشون برخورد كردي كه يك آن دلم گرفت كه چرا زودتر نخريدم برات ، اما الان به خودم يادآوري كردم كه اينجوري خيلي بهتره چون ياد ميگيري براي وسيله هات ارزش قائل باشي .....

گل ِ گلدون ِ من ، متن ِاين ترانه رو هم به عنوان حسن ختام اين پست واست ميزارم ، چون هميشه برات ميخونمش و تو كيف ميكني كه من اينقدر به داشتنت مي نازم و منو توي بعضي از بيت ها همراهي ميكني....

يه  پسر دارم شاه نداره صورتي داره ماه نداره
از خوشگلي تا نداره
به کس کسونش نميدم به همه کسونش نميدم
به راه دورش نميدم به حرف زورش نميدم
به کسي ميدم که کس باشه پيرهن تنش اطلس باشه
شاه مياد با لشکرش پرنسساش دور و برش
واسه دختر کوچيکترش آيا بِدم ؟ آيا ندم ؟
پسر ِ من رفيق ِ من همنفس شفيق من
نگين انگشتر من عقيق من عقيق من
پسر من يار بابا شمع شب تار بابا
تو اين گلستون جهان تو گل بيخار بابا
يه پسر دارم شاه نداره صورتي داره ماه نداره
از خوشگلي تا نداره
به اين و اونش نميدم به همه نشونش نميدم
.....


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

امیرعلی
4 شهریور 92 14:27
سلام
از وبلاگتون بازدید کردم شمارو به بازدید از وبلاگ امیرعلی دعوت میکنم
http://amiralipesaebaba.niniweblog.com/
باتشکر


ممنون از حضورتون و دعوتتون .
خاله عاطفه
5 شهریور 92 9:57
الهی قربونت بشم با این ژستات ،عزیزم امیدوارم که همیشه به آرزوهات برسی خوش پییییت .یادش بخیر این شعری که مامانت برات نوشته منو برد به دوران کودکیمون مخصوص رقص من و خودش بود چه حرکاتی میکردیم با هم دیگه مخصوصا" قسمتی که میگه آیا بدم آیا ندم

مي بينم كه اين پسته همتون رو به ياد جوونيهاتون انداخته هم تو رو هم مهسا رو و .... خوشحالم كه با اين پست گريزي به نوجوونيهامون زديم

خاله مهسا
5 شهریور 92 10:46
azizaaaaaaam chesh siyahe mannnn.yedafe bayad baham az mahbod az on aksaye khas ke khudemon mindakhtiiiim javonimon bendazimmmmm)asheghetaaaaam mahbodiiiiiiiii.aksaam chashm barat bezodi mifrestammmmm


ميبيني مهسا جون علاقش به عكس برده به خودت ، يادش به خير چقدر آتليه راه مي انداختيم و چقدر لباس عوض ميكرديم و رنگارنگ عكس ميگرفتيم .يادته با پارچه ها همون آن براتون لباس ميدوختم جووني كجايي كه يادت بخير
mamanebaran
6 شهریور 92 10:39
آفرین به مامان مهدیه عزیزم که تند و تند آپ می کنه و عکسای عسلمممم رو برامون میزاره و کلی کیف می کنیم از دیدنشون
منم این روزا این شعرو برای باران خیلی میخونم و دیگه کاملاً یادگرفته البته یه تغیراتی توش داده که تو پست جدید حتما میزارم ، فداش بشممم که یه پسر داریم شاه نداره صورتی داره ماه نداره از خوشگلی تا نداره
به هیچکی ندتش فقط به من بده


ديدي فاطمه جون جبران كردم تنبلي هام رو آره حتما ً شعر رو بزار ببينيم تغييرات شما چه جوريه ؟خدا نكنه عزيزم . قربونت برم كه هميشه با يه دنيا مهربوني توي خاطراتمون اسمت رو ثبت ميكني و با يه دنيا انرژي واسمون كامنت ميزاري
بابا مهدي
6 شهریور 92 13:40
عسل بابا سلام . اين لقبيه كه خودت براي خودت انتخاب كردي ، هميشه تاكيد ميكني من چيه بابا ام ؟ بعد در جواب منتظر كلمه ي عسل ميماني ...
پسر نازنينم ميدانم كه روزي بزرگ خواهي شد و در ميان اين دفترچه خاطراتت به دنبال رد پايي از من ِ پدر خواهي گشت ، بدون كه من يكي از پر و پا قرص ترين خوانندگان خاطرات شيرين كودكي ات بودم ولي به دلايل كاملا ً شخصي كمتر برايت نظر ميگزارم و مي نويسم ، با خاطرات شيرينت لبخند را مهمان لبهايم كرده ام و خدايي نكرده با ناراحتي هايت غمگين شدم ، دوست دارم يه جمله هم برات يادگاري بزارم :

گل پسر باهوش و دوست داشتني ام ، همه ي زندگي من و مامان شدي ، توي قلبت به دنبال رد پايم باش ، من هميشه دوستت دارم ، هميشه به يادتم و تنها آرزويم خوشبختي و آسايش توست


بابا مهدي نازنين سلام ، مهربانم ممنونم كه با حضورت چند خطي ما رو مهمون دلت و آنچه كه در دلت ميگذره كردي ، همسر خوب و مهربانم ممنون كه همه ي تلاشت رو براي آسايش و آرامش ما ميكني ، ممنون كه همه جوره توي زندگي منو ياري ميدي . دوستت داريم خيلي زياد . باز هم برامون بنويس لطفا ً.


مامان امیر حسین
6 شهریور 92 15:25
به به چه پسر خوشتیپی مامانی واسش
اسفند بدود


ممنونم خاله جون . لطف داري شما . چشم حتماً .
الهه مامان یسنا
8 شهریور 92 19:40
عزیز دلم تو همینجوری خوش پییییتی گلم. نیازی به این همه دردسر نیست عزیزکم. چه عکسهای خوشگلی هم گرفتی. یه وقتهایی بچه ها آدم رو سوپرایز میکنن.


قربونت خاله ي مهربون . چشمات خوشگل مي بينه .
مامان الناز
13 شهریور 92 1:15
سلام وبلاگ خیلی قشنگی دارید ماشالاه پسرت بشه یه گوله نمکه عاشقتم نمکدون


سلام ممنونم عزيزم . شما لطف داريد خاله ي مهربون .... مرسي از حضورتون . باز هم منتظر نظرات گرم شما هستيم .