مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

جدال

1392/6/20 13:20
نویسنده : مامان مهدیه
1,000 بازدید
اشتراک گذاری

به نقل از مامان زري :

ديروز كه پيش مامان زري گذاشته بودمت و اومده بودم سركار ، با مهرزاد سر ِ يه كيسه ي پلاستيكي دعواتون ميشه و خلاصه تو بكش ، مهرزاد بكش ، در نهايت آخر مهرزاد پيروز ميشه و چون شكست خورده از اين جدال بودي كه با يه بغض رو ميكني به مهرزاد و ميگي اصلا تو ًبرو خونتون ..........!!!!!بازنده

مهرزاد نازنين هم كه مثل تو مامانش سر كار بوده ميگه اگه راست ميگي خودت برو خونتون !!!قهر

تو بغضت شدت پيدا ميكنه و ميگي آخه من كه مامانم خونه نيست مامانم سر ِ تاره ( كار ) !!!!!!!!!!!دل شکسته

الهي من به فدات ماماني ،الهي من دور تو با اون بغضت بگردم ، صبور باش مادر ، دعواي ديگه پيش مياد نگران

***********************

بعدا ً نوشت : اين عكس هاي خوشگل هم روز جمعه 15 شهريور ازت انداختم ، اونروز تولد نگار بود و با خانواده ي بابايي رفته بوديم شهرستانك ...

عزيز ِ دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله عاطفه
20 شهریور 92 13:35
الهی من بگردممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم.خاله یک وقت غصه نخوری ها من میمیرم.مامانی جون این عکسای قشنگ میذلری اسپند یادت نره.


خدا نكنه عزيزم . چشم عزيزم . خيلي دوست داريم خاله جون .
خاله محیا
20 شهریور 92 14:53
ای جونننننمممم.فداااشششش بشم من. قربون این تیپت زندگی.


خدا نکنه خاله جونی . قربونت برم من که همیشه به مهبد لطف داری خاله جونش .
مامان نیروانا
20 شهریور 92 15:19
قربون بغضت برم من، کباب کردی که نمک جان این دل رو.
بزرگ بشی یادت میره همه ی این ترشیا رو فقط شیرینیا یادت میمونه. مهرزاد قطعاً دوست خوب توست. میبوسم جفتتون رو.



فریبای مهربونم امیدوارم که وقتی بزرگ میشه همه ی این نبودنهای منو ببخشه و بفهمه که همه ی تلاشم برای خوشبختی و سعادت مهبد بوده ......ممنون از ماچ های خوشمزت که روی لپ جفتشون نشست و چه جانانه چسبید .....
الهه مامان یسنا
20 شهریور 92 17:37
غصه نخور عزیز دلم. پیش میاد دیگه دعوا نکنی مرد نمیشی عزیزم چه عکسهای خوشملی هم انداخته مامانی .. قلبم به تاپ تاپ افتاد واست


آره خاله شما راست ميگي . مرسي از همراهيت ، لطف داري شما ...
مامان امیر حسین
24 شهریور 92 0:41
قربون حرف زدنشآخی دلم کباب شد وقتی گفت آخه مامانم سر تارهآره دیگه دعوا پیش میاد

mamanebaran
24 شهریور 92 15:06
قربونت برم عزیزم ، فدای اون بغضت بشم که دلم غصه دار شد برات
عاشقتممممممممممممممممممم مهبدم ، اما اینا هم شیرین زندگی کودکیته عزیزم ، انقدر این روزا برات شیرین و لذت بخش بگذره که همیشه از یادآوریشون لذت ببری


قربون شما فاطمه جون . قربون دلت كه الهي هيچ وقت غصه دار نشه . قربون همه ي مهربونيات كه هميشه بسوي خاطرات ما روونه ميشه . اميدوارم كه همه ي لحظه هاي دلبندانمون به پاكي و شيريني ِ هر چه تمام تر بگذره و از خدا هيچي به جز خوشبختي و سعادت جاودانه براي اين كوچولوها نميخوام .
مامانیه سپهر
6 مهر 92 11:55
مهدیه جون من اینجا نظر گذاشته بودم.
نکنه یادم رفته و رکمه ارسال رو نزدم؟؟؟؟؟؟؟؟
یا خودت تأیید نکردی گلم؟


نه خاله جون ِ مهربون !! نظري دريافت نشده كه من تائيد نكرده باشم ...