ماهِ من
اينروزها به جمع كردن خرت و پرت هاي مختلف علاقه مند شدي و حس مالكيت به وسايلي كه دوست داري داشته باشي مثل ادكلن و مام و ناخن گير و .... خيلي توي رفتارت ديده ميشه .
جمعه از صبح مشغول بساب و بشور و .... بودم وقتي كارم تموم شد و خواستم دستام رو يه خورده كرم بزنم ديدم جعبه اش روي ميزم نيست . با اين اخلاق ِ جديدت حدس زدم كار تو باشه . گفتم مهبد جون كرم مامانو نديدي ؟؟؟ دستات رو بهم نشون دادي و خواستي گولم بزني گفتي " آآ ببين دست ِ من نيست دستام خاليه " گفتم آخه دستام خشك شده بايد كرم بزنم تا خوب شه . يه خورده اي خودت رو جمع و جور كردي و گفتي " يه ذره بزني كرمم تموم نشه هااااا ... چَشم ؟؟؟ " بنده هم چشم گويان دنبالت اومدم تا مرحمت كني و يه ريزه كرم بدي و بعد با منظره اي روبرو شدم كه كلي به خرت و پرت هات خنديدم . فلاسك چاي ، كرم مرطوب كننده ، مام ، فلش مموري ، ناخنگير ، ليوان تاشو ، گوش پاك كن ، روغن بدن ، پماد سوختگي ، لاك ناخن ، تخمه ، شامپو بچه ،ادكلن ، دستمال مرطوب !!! همه ي اينا رو توي كشوي لباسهات جا دادي موش كوچولو !!!!
بعد هم ميگي همه ي اينا مال ِ منه ... چَشم ؟؟؟
صبح بعد از بيدار شدن ، قبل از خواب ، قبل از رفتن بيرون از خانه و بعد از حمام بايد ادكلن بزني اون هم به مقادير ِ زياد .... بهت ميگم واسه ريه هات خوب نيست اينقدر ادكلن ميزني گلوت درد ميگيره . بعد با قهقهه ميگي از ادكلن تو ميزنم كه زود مالِ تو تموم شه ديگه ادكلن نداشته باشي فقط بابا مهدي ادكلن داشته باشه !!!! وروجك كه اينقدر هواي بابا مهدي رو داري !!!
داريم از پله ها ميريم پايين و بابا مهدي جلوي در منتظرمونه . ميگي" مامان تو عَبَق بشين . چَشم ؟ " بهت ميگم آخه نميشه مامانها بايد صندلي ِجلو بشينن بچه هاصندلي عقب ، عاقلانه نگاهم ميكني و ميگي " پس بگو بابا مهدي با سرويسش بره تا من بشينم جلو تو راننده شي " !!!
دوستت دارم دردونه ....