مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

ماهِ من

1392/8/18 13:46
نویسنده : مامان مهدیه
643 بازدید
اشتراک گذاری

اينروزها به جمع كردن خرت و پرت هاي مختلف علاقه مند شدي و حس مالكيت به وسايلي كه دوست داري داشته باشي مثل ادكلن و مام و ناخن گير و .... خيلي توي رفتارت ديده ميشه .

جمعه از صبح مشغول بساب و بشور و .... بودم وقتي كارم تموم شد و خواستم دستام رو يه خورده كرم بزنم ديدم جعبه اش روي ميزم نيست . با اين اخلاق ِ جديدت حدس زدم كار تو باشه . گفتم مهبد جون كرم مامانو نديدي ؟؟؟ دستات رو بهم نشون دادي و خواستي گولم بزني گفتي " آآ ببين دست ِ من نيست دستام خاليه " گفتم آخه دستام خشك شده بايد كرم بزنم تا خوب شه . يه خورده اي خودت رو جمع و جور كردي و گفتي  " يه ذره بزني كرمم تموم نشه هااااا ... چَشم ؟؟؟ " بنده هم چشم گويان دنبالت اومدم تا مرحمت كني و يه ريزه كرم بدي و بعد با منظره اي روبرو شدم كه كلي به خرت و پرت هات خنديدم . فلاسك چاي ، كرم مرطوب كننده ، مام ، فلش مموري ، ناخنگير ، ليوان تاشو ، گوش پاك كن ، روغن بدن ، پماد سوختگي ، لاك ناخن ، تخمه ، شامپو بچه ،ادكلن ، دستمال مرطوب !!! همه ي اينا رو توي كشوي لباسهات جا دادي موش كوچولو !!!!

بعد هم ميگي همه ي اينا مال ِ منه ... چَشم ؟؟؟

صبح بعد از بيدار شدن ، قبل از خواب ، قبل از رفتن بيرون از خانه و بعد از حمام بايد ادكلن بزني اون هم به مقادير ِ زياد .... بهت ميگم واسه ريه هات خوب نيست اينقدر ادكلن ميزني گلوت درد ميگيره . بعد با قهقهه ميگي از ادكلن تو ميزنم كه زود مالِ تو تموم شه ديگه ادكلن نداشته باشي فقط بابا مهدي ادكلن داشته باشه !!!!از خود راضینیشخند وروجك كه اينقدر هواي بابا مهدي رو داري !!!

داريم از پله ها ميريم پايين و بابا مهدي جلوي در منتظرمونه . ميگي" مامان تو عَبَق بشين . چَشم ؟ " بهت ميگم آخه نميشه مامانها بايد صندلي ِجلو بشينن بچه هاصندلي عقب ، عاقلانه نگاهم ميكني و ميگي " پس بگو بابا مهدي با سرويسش بره تا من بشينم جلو تو راننده شي " !!! چشمک

ماه ِ من

گل ِ خندون ِ من ، پسر شيرين زبون ِ من .

فوتباليست كوچولو

دوستت دارم دردونه ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان الینا،آنیتا
18 آبان 92 21:57
رمز ندارم
mamanebaran
19 آبان 92 8:47
عزیزم قربون اون استقلال طلبی کودکانه ، قربون_ اون حس مالکیتت ، فدات بشم که میخوای عطر ماما تموم بشه ناقلای کوچولو عزیزم فداش بشم با اون چشمای خوشگلش ، هزار ماشالله دیگه مردی شده واسه خودش ، مهدیه جونم برای مهبدم یه کیلو اسپند دود کن فدای اون تیپ_ خوشگلش بشم ، فوتبالیست کوچولو
الهی چه باحال بارانمم بعضی وقتا به من میگه برو عقب بشین ، وای که این فرشته ها چقدر شبیه هم هستن ، مهدیه مرسی بابت_ عکسای خوشگل مهبد دلم بیشتر از قبل براتون تنگ شد

فاطمه جون قربون ِ شما و دلتنگي هاتون . عزيزم چشم اسپند هم دود ميكنم . ممنونم كه هميشه به ما لطف داري و هميشه با كامنتهاي سرشار از انرژيت روزمون رو زيباتر ميكني . اين فرشته هاي كوچولو جون همشون پاك و بي آلايش و معصومن خيلي به هم شبيه هستن . خدا فرشته كوچولوي ناز خونتون رو براتون حفظ كنه ما كه داريم روز شماري ميكنيم ببينيم قسمت ميشه روي ماهتونو از نزديك ببينيم

مامان روشا
19 آبان 92 9:03
وایییییییییییی چه عکس های خوشگلی

چقدر این پسر بلا شده با این شیرین زبونی هاش


ممنونم خاله جون . چشماي شما هم زيبا بينه .
مامان الینا جونی
19 آبان 92 9:04
سلاممممم به مهدیه جونو مهبد نازنینم ماشاا... چقدر شیرین زبون شده اینگل پسرررررررررررر چقدر ناز شده عزیز دلممم وای مهدیه جون چیکار میکنی با این شیرین کاریهای گل پسر یاد کلاغها افتادم که تمام چیزای براق رو جمع میکنن این گل پسر واسه چی اینا جمع میکنه ؟؟ کلی خندیدم از دست این عسل آقا چندتا ماچ آبدارش کن عسلم رو


سلاااااام عزيزم . خيلي دلم واست تنگ شده بود . ممنونم از همه ي محبت هات . اتفاقا ًخودم هم بهش ميگم مهبد تو موشي يا كلاغ كه اين خرت و پرت ها رو جمع ميكني !!! تازه ديشب 3 تا قالب صابون و فلفل هم به غنيمت هاش اضافه شد . وقتي كشوي لباس هاشو باز ميكنه خندت ميگيره . چشم . شما هم عسل خانومو ببوس .
الهه مامان یسنا
19 آبان 92 9:04
ای جااااانم... موش کوچولوی من چقدر تو ماهی آخه راست میگه مامانی از کرمش نزن خوب تموم میشهوایی یسنا هم همین مدلی وسیله های توی خونه رو جمع میکرد... میگم مامانی براش ادکلن بچه گونه بخر خوب که خودش داشته باشه و آلرژی زا نباشه خوب.. دوستتون دارم خیلی زیاد


سلام عزيزم . مرسي خاله جون . آره تو فكر خريد يه ادكلن بچه گونه هستم براش . اما مهم اينه كه ميخواد من عطر نداشته باشم فقط باباش داشته باشه [نيشخند] ماهم دوستتون داريم خيلييييييييييييييي زيااااااد .
مامان مهبد كوچولو
20 آبان 92 9:50
واي خداي من چقدر قسمت نظرات ني ني وبلاگ خوشگل شده دست مدير ني ني وبلاگ درد نكنه
مامانیه سپهر
20 آبان 92 11:25
وااااااااااااااااااااااااااای خدا این خوشتیپو نیگا چقد دلم واستون تنگ شده بود. عزیزززززززززززززززززززم چقد دلم میخواد از نزدیک ببینم مهبد رو. چقد هم که شیرین زبونه. قربون این حسه مالکیتش بشم. سپهر هم همینطوره. یه بار تمام خونه رو زیر و رو کردم واسه کارت عابربانکم.داشتم دیوونه میشدم دیگه. یه لحظه یادم اومد که زیاد پشت مبل میره.باورت نمیشه رفتم میبینم یه راه باریک داره زیر مبل، رفته گذاشته اونجا. همین دیشب هم موبایل باباش رو انداخت بود پشت میز تلویزیون. که به عقل هیچکی نمیرسید. شانس آوردیم گوشیه باباییش رو زنگ بود و پیداش کردیم. وگرنه حالا حالاها باید دنبالش میگشتیم. راستی مهدیه جون شما چه ادکلنی واسه مهبد گرفتی؟؟؟خوبه؟؟راضی هستی؟؟؟حساسیت نمیاره؟؟ وااااااااااااای خدا چقد حرف زدم!!!!! سلام عزيزم . خوبي ؟ چه عجب از اين طرفها ؟؟!!!! بابا دلمون براتون كلي تنگ شده بود عزيزم . آره اين فينگيلي ها كلي با وسيله قايم كردنشون سركارمون ميزارن . مهبد يه مدت گوشي و كنترل و ... رو توي ماشين لباسشويي قايم ميكرد !!! هنوز عطر و ادكلن خاصي براش نخريدم . فعلا ً كه مال مامان مهديه رو ميزنه تا ادكلنش تموم شه
مامانیه سپهر
20 آبان 92 12:12
مهدیه جون سپهر هم در مورد عقب نشستن همینطوره....... وقتی با باباش میان اداره دنبالم و سپهر جلو نشسته، تا میخوام سوار شم، دستش رو میگیره و میگه : نههههههههههه، عبق قربون ِ سپهرم برم كه اينقده بلا شده ....
مامان الینا جونی
21 آبان 92 11:18
کربلا نشان داد که با شکیبایی در عطشی کوتاه؛ می توان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد ... عرض تسلیت . ممنونم عزيزم . التماس دعا