مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

جهـــان كوچك من از تــــــــو زيباست

1393/2/2 11:51
نویسنده : مامان مهدیه
623 بازدید
اشتراک گذاری

دردانه ي 2 سال و 10 ماه و 9 روزه ي بهاري ام ، اينروزهايي كه داريم پشت سر ميزاريم ، روزهاي پاياني ِ دو سالگيته و همه جوره سعي در اثبات وجودت داري ،گاهي استقلالت رو به رخ ميكشي و گاهي اقتدارت ! گاهي مهرباني ات را برايم ديكته ميكني و گاهي سرسختانه براي دفاع از خواسته هاي كوچك اما غير منطقي ات مقاومت نشان ميدهي . تضادهاي رفتاري ات همه و همه بخاطر اقتضاي اين سن ِ حساسه و ما سعي ميكنيم صبورانه رفتار كنيم به اميد آينده اي روشن !

دردانه ي مهربان و شيرين زبونم ، بيان دلنشين و جذابت من و بابا مهدي رو متحير ميكنه كه كي دانستني هايي آموختي بزرگتر از سنت ؟ و بعد هر دويمان را به فكر فرو ميبرد كه اي دل ِ غافل ! عمر گران ميگذرد خواهي نخواهي ....!

در روزهاي بهاري كه گذشت برنامه هاي زيادي داشتيم كه بهمون خوش گذشت و اما فرصتي نشد تا برات يادگارشون كنم . 20 فروردين من و تو به اتفاق مهرزاد جون رفتيم جشن عموهاي فتيله اي ، تو خيلي خوشحال بودي و كلي خودت رو آماده كرده بودي كه بري شعر بخووني . اما روز جشن تا بحث جدي شد ، عقب نشيني كردي و اصلا ً حاضر نشدي بري و شعر بخووني !!!

يه برنامه ي شام و روز بعد هم  پيك نيك دسته جمعي هم با دوستامون داشتيم كه اونجا هم خيلي بهت خوش گذشت و از اينكه توي يك روز گوسفند و سگ و قورباغه و اسب رو همزمان ديده بودي شگفت زده شدي و منتظر فيل بودي و از اون روز به بعد ِ كه دلت بدجوري هواي باغ وحش رفتن كرده ....بعد از ظهر 29 فروردين ماه هم جشن تولد نيكا كوچولو بود كه شمع 5 سالگيش رو فوت كرد و در اون جشن هم كلي خوشگذروني كردي و با هم سن و سالات بازي كردي ، بطوريكه اصلا ً رضايت نميدادي برگرديم و ميگفتي من ميخوام بمونم اينجـــــــــــا !!!

29 فروردين ماه -  تكيه كرهرود

از شيرين زبونيات بگم كه با شور و هيجان خاصي از روزمرگيهات برام تعريف ميكني و خودت غش غش ميخندي و انتظار قهقهه از من و بابا هم داري . چند روز پيش كه داشتيم من و تو بر ميگشتيم خونه ، تو دوست داشتي بريم سوپر ماركت نزديك خونه خريد كنيم واسه همين بهم گوشزد كردي مامان واسه مدرسه ي فردام آبميوه ندارم ها !!! جلوي در سوپر ماركت ترمز كردم و اومدم پياده بشم كه با لحن مظلومانه گفتي " منو تنها نزاري تو ماشين ها ، به جون خودت ، به جان ِ خدا دوِست دارم . منم ببر !! " من كه خيلي از حرفت خندم گرفته بود گفتم از كجا معلوم كه دوستم داري ؟ " سريع گفتي بيا جلو محكم بوست كنم آ آ ببين دوست دارم "

يه شب هم كه خوب غذا نخورده بودي و من اصرار ميكردم كه بقيه غذاتو بخوري يهو گفتي كه " اَكِ هي ، به جون خودت نميخوام ، سير شدم " . وبعد بلافاصله برام خوندي كه " دست شما درد نكنه چرا زحمت كشيديد ايشالله سال ديگه بيشتر و بيشتر بكشي ، چرا نوشابه نخريدي كنار سفره بزاري ؟؟!! "

خيلي علاقه داري كه با بابا مهدي كشتي بگيري و خودت گزارش ورزشي بدي !!! " بابا مهدي در وزن 98 كيلوگرم و مهبد در وزن 15 كيلوگرم !!!حالا مهبد بابا مهدي رو داغوون ميكنه و فيتيله پيچش ميكنه " اينقدر لحن گزارشت با مزه ست كه من دلم ميخواد بيام وسط كشتي قورتت بدم جوجه كوچولوي من .

چند روز پيش داشتم باهات شوخي ميكردم و گفتم پسر زشتكي من ! يهو دراومدي كه " تو كه زشت تري مامان زشتكي ، من خوشدلم " گفتم كي گفته كه تو خوشدلي ؟؟!! سريع جواب شنيدم " خب تو آيينه ديدم ، خودم همه چيز ُ ديدم "

20 فروردين - مهبد و مهرزاد در جشن عمو فتيله ها

مهبد و مهرزاد در جشن عمو فتيله ها

يك روز خيلي خوش آب و هوا در تكيه كرهرود


تولد نيكا 29 فروردين

مهبد در حال چشيدن طعم كيك

اين هم خوشبوترين و زيباترين گل دنيا .....

روز مادر وقتي اومدم مهد سراغت بدو بدو و با آغوشي باز اومدي جلوم و طنين ِ دلنشين ترين صداي دنيا در گوشم  پيچيد : "مامان روزت مبارك " و اين گل بسيار زيبا رو بهم هديه كردي . پسركم ممنونم ازت چون با حضور توست كه روز مادر برايم معنا مي يابد .....

بهترين هديه ي من در روز مادر

پسرك كوچولو ، باهوش و بازيگوشم ، جهــــــــــــــــان كوچك من از تــــــــــو زيبــــــــــاست ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله عاطفه
2 اردیبهشت 93 14:20
الهی فدات بشم شیرین زبون مهبد جونم خاله عاشقته اگر پیش من بودی منم قورتت میدادم بلا.مهدیه طبع شعرگفتنشم کاملا" مثل خودته ،مامانش اسپند فراموش نشه
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه خاله عاطفه عزيز . ممنونم از مهربوني و عاطفه ي هميشگيت !
الهه مامان یسنا
2 اردیبهشت 93 14:28
چه روزهای قشنگی رو گذروندین. ایشالا اردیبهشتتون هم مثل فروردینتون به شادی بگذره..خاله به ما هم خبر میدادی جشن فیتیله ای ها رو ما دیر فهمیدیم و کار از کار گذشته بود وایی چه گل خوشگلی پس پسر شما ازون دسته پسرهای شیطونه که گل قرمز بهش دادن. آخه یسنا روز قبلش گفت مامان به دخترا گل بنفش میدن به پسرها صورتی به پسرهایی که خیلی شیطونن گل قرمز
مامان مهدیه
پاسخ
جاي شما خالي بود عزيزم . انشالله كه همه ي روزهاي شما هم به شادي بگذره . چه جالب !!! راست ميگي الهه ؟؟! تقسيم بندي گل ها اينجوري بوده ؟؟؟ بعله پسرك ما گل قرمز به دست داشت !!!!
مامان آريانا
3 اردیبهشت 93 7:00
سلام،خدابرات نگهش داره.
مامان مهدیه
پاسخ
سلام عزيزم . ممنونم از محبتت
مامان الینا جونی
3 اردیبهشت 93 22:26
سلام عزیزم روزت مبارک با تاخیررررگلم اون موقعی که گل پسر تبریک گفته رو خوب درک میکنم آخه منم قند تو دلم آب شد وقتی این جمله زیبا رو شنیدم از عزیزترینمممم
مامان مهدیه
پاسخ
سلام عزيزم . روز شما هم مبارك مهربونم . خداييش ديدي چه مزه اي ميده جوجه كوچولوت بهت تبريك بگه ، تازه قشنگي ِ ماجرا اينجاست كه از هيجانت به وجد ميان و چند بار ديگه و تا چند روز بعد حتي همون ژست و همون گل رو دستش ميگيره و ميگه مامان روزت مبارك
شیما مامان درینا
4 اردیبهشت 93 12:08
همیشه در تفریح و گردش دوست خوبم ای جان به این وروجک حاضر جواب که خدا رو صد هزار مرتبه شکر کلی خوش گذرونده امیدوارم تمام روزهاتون همینطور باشه وای اون گزارش کشتی اش خیلی بامزه بود کلی خندیدم
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم شيماي مهربونم . هميشه حضورت و كامنت هاي پر از مهربونيت برام انرژي بخشه . انشالله كه همه ي روزهاي شما هم به خوبي و خوشي بگذره . عاشقتونم .
مامان باران
6 اردیبهشت 93 14:17
الهی خاله فدای اون شیرین زبونیات بشه که دلم کلی برات ضعف کرد ، مهبد جونم منم خیلی دوست دارما فقط یه کم راهمون دوره و دلم همیشه برات تنگ میشه خصوصا وقتی مامان خانوم از شیرین زبونیات مینویسه ، الهی که همیشه شاد و سلامت باشی گل قشنگ
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه خاله جون من هم داره دلمون ضعف ميره يه بار باران رو در آغوش بگيرم و صداي نازش رو بشنوم ، يه بار فاطمه جونم رو ببينم و روي ماهشو ببوسم . حالا كي قسمت بشه نميدونم ممنونم عزيز دلم
مامان آریانا
7 اردیبهشت 93 13:50
مامان سمانه
9 اردیبهشت 93 3:09
عزيز خاله... قربونه اون چشاي تيله ايت كه اينقدر شيرين زبونو بلا شدي قند عسل ،ايشالا هميشه بخندي و شاد باشي ،مامان مهربون دلم براي شما و نوشتن از شيرين زبوني و شيرين كاري پسرك تنگ شده بود ،دوستون دارم و هميشه بهتون سر ميزنم اما شرمنده كه خيلي مواقع كامنت نميزارم به خاطر كم بودن وقتمه اما شما ببخش كم لطفيه منو
مامان مهدیه
پاسخ
مرسي خاله سمانه ي عزيزم . دل ِ ما هم خيلـــــــــــــــــي زياد واسه شما و دو تا گل خوشگلت تنگ شده . من شما رو كامل درك ميكنم . همين كه ما رو ميخوني كافيه . انشالله آنديا كه بزرگتر شد بيشتر كامنت هاي گرم و صميمي ات رو ميخونيم . ببوسشون محكم خيلي جيگرن به خدا
مامان سیما
11 اردیبهشت 93 10:11
مهبد شیرین زبونم همیشه به گردش و شادی
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله سيماي مهربون