مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

قصه هاي با مزه ي گل پسري

1393/3/3 11:03
نویسنده : مامان مهدیه
539 بازدید
اشتراک گذاری

قهر مادر و پسر

پنج شنبه ساعت 13.30 ظهر

مامان قصد داره که ابتکار به خرج بده و بخاطر 3 روز بیماری مهبد و خوب غذا نخوردنش « ناهار رو ببره تو اتاق مهبد و عنوان کنه که من مهمون تو هستم و .... تا پسرک برای خوردن بر سر شوق بیاد .... اما ....دعوایی بین پسرک و مامانش رخ میده و پسرك فسقلي ميگه" اصلا ً از اتاق من برو بيرون ، من مهمون بازي  نميخوام " مامان شکست خورده مجبوره اتاق پسرک رو ترک کنه و ابراز ناراحتی کنه از این پسرک 2 سال و 11 ماه و 10 روزه مامان میره روی تختخواب خودش دراز میکشه و خودش رو به خواب میزنه ! پسرک در اتاق روبرویی و درست در جایی که روبروی مامان باشه رو تخت خودش دراز میکشه و شروع میکنه با خودش صحبت کردن ....           

الو - بابا مهدی - سلام 36_13_1.gif

خوبی - تُجایی ؟ سر تاری ؟ ( کجایی - سرکاری ؟ )

بابا میای با هم بریم حامی بعدش بریم آسمان بعدش هم بریم بستنی بخوریم ؟ فقط دوتا بخری ها ؟ چَشم؟! 

واسه مامان هم پاستیل سوسکی بخریم ؟ چَشم ؟! بابا آدم پاستيل سوسكي بخوره ميميره مگه نه ؟

مامان در حالیکه از صحبت های مهبد خنده اش گرفته ولی هنوز مثلا ً خوابه ..... 36_1_50.gif

مهبد یه هاپو و یک خرس بغل میکنه و از اتاقش به سمت مامان میاد و اونها رو میزاره بغل دست مامان و میگه : " بیا دیده اینا بچت باشن . من دیده بچه ی بابا اَم  .قهر ( ديگه )

توي دلم ميگم خدايا شكرت كه حال پسرك رو به بهبوده ! ديشب هيچي نمي تونست بگه از بس كه تب داشت .... توي همين فكرم كه ادامه ي صحبت هاش به خنده وادارم ميكنه ....

با حالت شعر گونه ادامه ميده " بابام ميخواد برام تولد بگيره ، تازَشَم برام ماشين شاسي بلند بخره ، كادو هم برام بگيره ، هيچ كس ديگه اي نبايد برام كادو بگيره ، عصري هم با هم ميريم پارك و .... "

دوباره ميگم خدايــــــا شكرت چون هم حالش بهتره و هم اينكه يك قدم بزرگتر شده و خواسته هاش رو اينجوري بيان ميكنه . ياد گرفته كه چه جوري غير مستقيم صحبت كنه .

flagbar

روز ِ بچه

مهبد : مامان چند روز پيشا كه روز ِ مادر بود چند روز پيشا هم كه روز بابا بود . پس روز ِ بچه كي ِ ؟؟!

Liebe linienLiebe linien

اسباب بازي

مهبد : مامان كسري كوچولوئه ، بايد بره مهد كودك . من بزرگم ميرم مدرسه . مگه نه ؟

مامان : بعله پسرم ، بچه هاي بزرگتر بايد حواسشون به كوچيكترا هم باشه و با همديگه دوست باشن و مهربون باشن .

مهبد : آره من مواظب كسرا هستم ، واسه همين بهش ماشين نميدم چون ماشيناي من بزرگه - كسري خسته ميشه دستش - توپم هم يه وقت ميوفته تو تله اش (كَله) دوچرخه هم بهش نميدم چون ميفته . وقتي رفت مدرسه بهش ميدم چـــــَشم ؟!

                                                              smiley

bar5
مهبد : بابا جلوي مغازه ي آقا مهاجراني نگه دار ميخوام سلام بدم .

بابا : چشم

بابا يه نيش ترمز جلوي مغازه ميزنه ولي مغازه بسته اس !

مهبد : برو بابا ، آقا ماجراني نبود ، پسرش بود .

مهبد : آقا ماجراني پسرش بزرگه يا كوچيك ؟

مامان : بزرگه مامان . عروسي كرده ، زن داره !

مهبد : عقد هم كرده ؟؟

مامان و بابا :  تعجبتعجب

flagbar

*** خدايا شكرت به خاطر آرامشي كه به قلبم ميدي ، وقتي در كنار پسرم هستم ، خدايا شكرت به خاطر شوري كه با حضور مهبد به زندگيم بخشيدي ، خدايا شكرت بخاطر هديه اي كه سه سال پيش توي اين ماه قشنگ بهمون دادي . خدايا ممنونم كه با مهبد بودن باعث ميشه توي برخي از رفتارهام تجديد نظر كنم و سعي كنم كه بهتر باشم . خدايا خودت حافظ و نگهدار شيرين زبون ِ كوچولوي خونه ي ما باش .

totalgifs.com happynco gif gif 48.giftotalgifs.com happynco gif gif 48.giftotalgifs.com happynco gif gif 48.giftotalgifs.com happynco gif gif 48.gif

پسندها (4)

نظرات (10)

مامان آروشا
3 خرداد 93 11:55
عززززیزم قربون اون شیرین زبونیهات. آخه جیگر تو رو چه به این حرفا. مامانت حق داره دلش برات ضعف بره. از طرف من ببوسینش خدا حفظش کنه.
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم دوست نازنين . بچه هاي اين دوره زمونه ماشالله هزار ماشالله خيلي بيشتر از سن و سالشون مي فهمن و صحبت ميكنن . خدا آروشاي نمكين رو برات نگه داره عزيزم
مامان آریانا
3 خرداد 93 13:23
سلام،ماشالله به اين پسر شيرين زبون.آرزو مي كنم هميشه سالم وسلامت از دنياي شيرين مهبد لذت ببري.
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم معصومه جون . ممنونم كه هميشه مهربوني و هميشه كنارم هستي
خاله عاطفه
3 خرداد 93 14:19
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااا،انشاا... همیشه صحیح و سالم باشی کلی انرژی گرفتم کاشکی پیشت بودم حسابی بوسه بارونت میکردم.هزار ماشاا....خداجونم گل پسرمون همیشه سالم باشه تا مامان جونشم اینقدر حرص نخوره
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم عزيزم . انشالله كه شما و ني نيت هم صحيح و سالم باشين و دوران شيرين بارداريت به راحتي سپري بشه و يه ني ني تپل مپل برامون به دنيا بياري
مامان الینا جونی
3 خرداد 93 23:51
سلاممممممممم من بههر ه اون قهر کردناتتتتتتتتتتتتتتتت خدایا چقدر شیرین بوده اون لحظه مهدیه جون من که اگه بودم نمی تونستم دوممم بیارمو میرفتم میخوردممششش
مامان مهدیه
پاسخ
خيلي شيرين بود و با مزه . من كه به زور خودم رو كنترل كردم كه نخندم ، اما وقتي آشتي كرديم حسابي از خجالتش در اومدم اينقدر چلوندمش كه حرصم خالي شد .
مامان الینا جونی
3 خرداد 93 23:53
الهی بگردم مهبد جونممم همه اینروزا روز شماست تمام روزهامون متعلق به شما فرشته های ناززززززززززززززه
مامان مهدیه
پاسخ
آره خاله جون منم بهش گفتم كه هر روز روز شماست ، اما بدون كادو قبول نكرد . پنج شنبه شب بهش كادو داديم ، كلي خوشحالي كرد كه روز بچه ست !!!
مامان باران
4 خرداد 93 10:16
عزیزم خاله فدای این همه شیرین زبونیت ، عاشقتـــــــــــــــم که برای مامان پاستیل اونم از نوع سوسکی میخوای بخری ( مهدیه غش کردم از خنده از دست این وروجک ) فداش بشم که میگه عقد هم کرده عالـــــــــــــــــــی بود مهبد نازنینم از خدای مهربون سلامتی همیشگی برات آرزو میکنم و الهی که همیشه سایه پر مهر پدر و مادر مهربونت بالای سرت باشه و کلی روزهای زیبا رو کنارشون بگذرونی ، خدای مهربونم بی نهایت شکرگزاریم به خاطر وجود فرشته های نازنین خونمون
مامان مهدیه
پاسخ
بازم يه دنيا انرژي با حضور شما و كامنت پر از مهر و محبتت نصيبم شد فاطمه جون .... خدا نكنه خاله فاطمه . ميبيني تو رو خدا پاستيل سوسكي رو براي كشتن من مد نظر گرفته بچم كلي روي اين نقشه فكر كرده ها . وقتي گفت عقد هم كرده من و مهدي لحظاتي در شوك بوديم بخدا ! ممنونم از همه ي آرزوهاي قشنگت دوست خوب و نازنين .
الهه
4 خرداد 93 15:33
منم دلم ضعف رفت بغلش کنم و حسابی فشارش بدم.... مامانت که گیگه جای خود دارد...ایشالا همیشه سالم باشی...میگم من هنوز وقت نکردم پای لبتاپ بشینم و یه دل سیر وبگردی کنم;-)
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله الهه . آره گيگه اينجوريه خاله .... ممنونم عزيزم . انشالله روال روزهاتون دوباره براتون عادي بشه و لذت وصف نشدني در كنار يسنا گلي در اين روزهاي طلايي ببري . بوووووووووووووووووس براي تو و يسنام
مامان مهدی و زهرا
4 خرداد 93 22:19
ای جونم،چه شیرین زبونیماشاالله، من موقع خوندن همش دلم خواست زهرا زودتر اندازه ی مهبد بشه و این طوری حرف بزنه
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله جون . انشالله كه زهرا جون هم به سلامتي زود بزرگ ميشه و برات زبون ميريزه
شیما مامان درینا
6 خرداد 93 2:56
ای جان به این وروجک شیرین زبون ببوسش از طرف من.....
مامان مهدیه
پاسخ
مرسي خاله جون . به چشم
مامان زری
10 خرداد 93 8:20
سلام ماشالله چقدرگل پسرنازی دارید چقدرم شیرین زبونه خدا حفظش کنه براتون به ما هم سری بزنید خوشحال میشیم
مامان مهدیه
پاسخ
سلام . ممنونم از لطف بيكرانتون . چشم حتما ً