مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

قند و عسل ِ مـــــا

1393/3/11 8:36
نویسنده : مامان مهدیه
542 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم بزرگ شدنت و فهميده تر شدنت برام كاملا ً ملموسه ! جان ِ جانان اينقـــــــدر پخته صحبت ميكني كه دلم قنج ميره از تك تك كلماتي كه بيان ميكني . طعم كلماتت مثل عسل شيرينه و تا مدتها مزه مزه اش ميكنم ، چند تا از صحبت هات رو برات يادگار ميزارم چون جديدا ً پيگير كوچولويي هاتي ، نه كه الان خيلي بزرگ شدي ! همش مي پرسي بچه بودم به فلان چيز چي ميگفتم ؟! و من بايد بگم و دو تايي به بچگي هات بخنديم . اينها يادگاري براي بزرگي هات كه بدوني بچه بودي چه چيزهايي ميگفتي ...!

مشغول خياطي بودم كه يه بشكاف برداشتي و گفتي ميدونم كه خطرناكه ، حالا دستم رو دقيقا ً كجا بزارم كه بشكاف دستم رو نبره و من پارچهه رو ببرم ؟

عاشق دقيقا ً گفتنتم پسر ِ شيرين !!

♥♥مامان سوسك تَرسَكناكه ؟؟ ترسكناك واژه اي اختراعي از جانب شماست كه از تلفيق وحشتناك و ترسناك بدست اومده !  من با اينكه خودم بسيار از اين موجود چندش ميترسم با ترديد گفتم : نه اصلا ترس نداره .... گفتي اما من ميدونم سوسك از پشه قويتره ، چون اگه سوسك با پشه كشتي بگيره برنده ميشه !!!

♥♥♥ مامان تولدم پس كي ميشه ؟!     من : چند روز ديگه صبر كني تولدته ، بعد ميخوام يه تولد توپ برات بگيرم .

مهبد : اِ اِ اِ ميخواي توپ بزني به ديوار ؟!!!

♥♥♥♥ با گوشي بابا مشغول بازي هستي و كلي داري كيف ميكني .  بابا : مهبد ديگه بسه ، گوشيمو بده پدرش دراومد ...   مهبد : غش ميكنه از خنده و ميگه مگه گوشي ها هم پدر دارن ؟؟!

♥♥♥♥♥ از پارك اومديم و ميگم حالا وقت چيه ؟؟ مهبد : وقتشه كه دستامونو با مانع بشوريم  ، منظور از مانع همون مايع دستشويه !

♥♥♥♥♥♥ در حال تميز كردن آشپزخونه ام ، يه دفعه اومدي و گفتي : دم بريده تنهايي تميز ميكني ، بزار منم كمكت كنم !

دم بريده اصطلاح رايج مامان زري براي وقتيه كه ميخواد شيطنتت رو بهت گوشزد كنه !

♥♥♥♥♥♥♥ مامان پس من كي بزرگ ميشم ؟! در جوابت گفتم انشاالله بزرگ ميشي ، مرد ميشي ، بايد غذاتو خوب بخوري ، حالا چرا ميخواي زود بزرگ بشي ؟

اوووو اَ .... پس بابا چقدر غذا خورده تا اون گدي شده !!! ( اونقدري ) ميخوام گدَم از بابا بلند تر شه دستم به سقفا برسه !!!

♥♥♥♥♥♥♥♥ هنوز نميتوني كلماتي كه قاف دارن رو بخوبي ادا كني و به جاي همه ي قاف ها ، دال ميزاري !! به جاي " گ " هم دال ميزاري !!  فكر كن چقدر با مزه ميشن اين كلمه ها وقتي تو ميگي شون : )

قورمه سبزي - قندون - قند - قورباغه - قوقولي قوقول - قيمه - قرمز - گرگ - گوسفند - قول - گلو - گوجه - منگوله و ....

چند روز پيش ميگي مامان من بچه بودم به دورباغه چي ميگفتم ؟! ميگم دورباغه !!! بعد هم ميخندم . ميگي نه بچه كه بودم اينو كه الان ميگم !!!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ديشب خونمون خيلي گرم بود و هنوز فرصت نكرده بوديم كولر رو راه اندازي كنيم . كلافه دور خودت ميچرخيدي و ميگفتي : نميدونم چرا حالم مريضه !!!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ "خسته ام " كلمه ايه كه بعد از صرف آخرين قاشق شامت ميگي و دلت ميخواد كه زودتر بخوابي ، قبل تر ها تا ساعت 11 - 12 ما رو همراهي ميكردي اما مدتيه كه 10.30 شده تايم خوابت ! مواقعي كه ميخواي بگي حوصله ام سر رفته هم ميگي  خسته ام !

عاشقتم قند و عســـــل ....محبت

 

پسندها (5)

نظرات (7)

یک دوست
11 خرداد 93 8:56
23 خرداد تولد عشقمون امام زمانه ، آرزوکن و ۵ صلوات بفرست ، هدیه کن به آقامون و این پیام رو به 5 نفر بفرست تا میلیون ها صلوات نثار آقامون بشه ، آخرین حلقه نباش هزینش فقط کپی هست ، عوضش تا روز تولدش بهت کادو میده ، بسم الله نیت کن , التماس دعا
مامان مهدیه
پاسخ
چشم . تولدشون پيشاپيش مبارك اميدوارم كه كادوي من خيلي قابل توجه باشه
الهه
11 خرداد 93 11:01
قربون این قند و عسل که گیگه چیزی تا تولدش نمونده....مارو یادت نره مهدیه جون ....ای خدا همه اون کلمات رو تصور کردم چی میگی و دلم غنج رفت.....ترسکناک گفتنت رو قربون...حالا من دقیقا کدوم لپت رو بوس کنم و کدوم رو بکشم؟ پیش پیش تولدت مبارک پسر گل و دوست داشتنی مامان مهدیه
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه عزيزم . البته كه شما مهمون ويژه ي ني ني وبلاگيمون هستي . خاله دقيقا ً لپ چپ رو بكش و لپ راست رو بوس كن ممنونم الهه ي مهربون
مامان آریانا
11 خرداد 93 14:44
سلام،ماشالله.با اينكه چند تا از چيزهايي كه نوشتي قبلا" ازت شنيده بودم اما برام خيلي جذاب بودن.خدا برات نگهش داره.قندو عسل مامان مهديه دوست دارم.
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم معصومه جون . انشالله كه خدا آريانا جون رو حفظ كنه و تو بياي از شيرين زبوني هاي گل دخملي برامون بنويسي بي صبرانه منتظرم توي اون لباس خوشگل ببينمش !
مامان النازي
11 خرداد 93 17:02
ماشالاه به اين پسر شيرين زبون
مامان مهدیه
پاسخ
مرسي خاله جوووون
مامان آوین
12 خرداد 93 8:07
عاشق اون دورباغه شدم .گل پسر والا. من که خیلی لذت می برم وقتی بلاگش رو می خونم. ایشالا به زودی اون گدی می شه و می تونی دامادش کنی . من هم این روزا با تولد نی نی خواهرم می رم سراغ عکسا و فیلم های نوزادی آوین و کلی از خاطراتم زنده می شه
مامان مهدیه
پاسخ
اي جانم به شما خاله ي مهربون . خوشحاليم كه لذت ميبري از خوندنمون . از قديم گفتن دل به دل راه داره بخاطر اينه كه من وقتي در افشانيهاي آوين رو ميخونم دلم ضعف ميره ... انشاالله ...ميبيني دوستم چه حس خوبي داره مرور خاطره هاي قبل !!
مامان کوثری
14 خرداد 93 18:17
چک میل کن لطفا
مامان زری
15 خرداد 93 18:14
وای خدا چقدر این شیرین پسرت خوردنیه ماشالله الان پسرمنم داره زبون باز می کنه خیلی قشنگ کلماتو تلفظ می کنه خدا پسرتو حفظ کنه
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله جون . خيلي بچه ها با مزه ان وقتي ميخوان زبون باز كنن . كلمات رو خيلي قشنگ تلفظ ميكنن . خدا پسرت رو برات حفظ كنه مرسي از حضورت .