مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

دومين تولد در سومين بهار

1393/3/26 10:04
نویسنده : مامان مهدیه
828 بازدید
اشتراک گذاری

خيلي دلم ميخواست كه روز تولدت برات يه روز خاص و خاطره انگيز باشه ، از اونجايي كه ميدونم از يادآوري خاطراتت خيلي لذت ميبري و همش يادته يادته ميكني و مطمئن بودم روز به اين مهمي با اونهمه انتظاري كه تو كشيدي حتما ً يه جاي ذهنت حك خواهد شد ، بنابراين دوست داشتم كه از مرحله به مرحله ي تداركات جشن تا تهيه اقلام مورد نياز نظرت رو بپرسم و دقيقا ً همون چيزي رو اجرا كنم كه تو دلت ميخواست . براي انتخاب مدل كيك ، رنگش ، رنگ بادكنك ها ، خريد فشفشه و برف شادي ، شمع ، رنگ ژله ها ، محل برگزاري جشنت و همه و همه رو خودت اين نظر تو بود كه اجرايي ميشد . گاها ً راهنمايي هاي لازم رو بهت ميكردم ولي اگر به مذاقت خوش نمي اومد نهايتا ً نظر تو بود كه اجرا ميشد . اون روزي كه رفتيم لوازم تزئيني برات بخريم يادمه كه بعد از خريد بادكنك هاي سفيد و قرمز رفتي سراغ جعبه ي بادكنك هاي رنگي و گفتي كه براي دوستات ميخواي از اين بادكنك ها بگيري . يكي يكي كه بادكنك ها رو بر ميداشتي اسم هم روشون ميزاشتي " اين براي كسري ، اين براي مهرزاد ، اين براي كيان و ..." واسه 70% بچه هاي حاضر در جشن بادكنك برداشتي و بعد يه آهي كشيدي و گفتي خسته شدم بقيشو تو بخر !! اون روزي كه داشتيم با بابايي مشورت ميكرديم كه كيا رو دعوت كنيم و كجا جشن بگيريم سريع گفتي " يه تولد خونه ي مامان زري برام بگير و  يكي ديده تو مدرسه " .

ديروز تولدت توي مهد كودك بود يا به زبون شيرين خودت " تو مدرسه " ، جشنت مزين شده بود به حضور سي و چهار و پنج تا فسقلي قد و نيم قد و پنج شش تا مربي دلسوز و يه مدير مدبر و مهربون ! صفايي كه بچه ها داشتن رو توي هيچ محفلي نميشه پيدا كرد . وقتي برف شادي رو اسپري ميكردم نميدوني بچه ها چه جوري شادي ميكردن و از سر و كول هم بالا ميرفتن ! اينقدر هيجان زياد بود كه تو از پشت ميزي كه براي جشن جلوت گذاشته بودن داد ميزدي " منم ميخوام برقصم " با هيجان كلاه تولد رو ، روي سر اهورا گذاشتي و به جمع هيجان انگيز بچه ها پيوستي ! از بين دوستاي مهد قبليت تنها كسي كه همراهت به اين مهد اومده اهورا ست . توي مهد قبلي خيلي با هم دعوا ميكرديد . اما خاله كبريا ميگه توي اين مهد چون هر دو تاشون خيلي حس غريبي دارن مثل دو تا داداش با هم خوب و مهربونن . ديروز كه اهورا براي شروع جشن تولدت رسيد اينقدر ذوق كردي و بالا و پايين پريدي و صندلي كناريت رو به اهورا اختصاص دادي ... دوستاي خوبت هم كلي برات دست و جيغ و هورا كشيدن ،همش سراغ دوستاي قبليت رو از اهورا ميگرفتي ...خلاصه برايت و براشون آرزو ميكنم هميشه با صفا ، يكرنگ ، شاد و سرمست باشيد درست مثل كودكي هاتون .

ديروز كه با خاله كبريا و خانم قاسمي مدير مهدتون صحبت ميكردم ، كلي از خوبيهات ، مهربونيات برام گفتن . خانم قاسمي كلي در گوشي از برتري هات نسبت به سايرين برام گفت و من سرمست از داشتنت به خودم مي باليدم . خيلي خوشحالم كه در كوتاهترين زمان ميتوني خودت رو به بقيه اثبات كني . پسرم ممنونم كه با حضورت منو به عرش ميبري . راستي يه تشكر ويژه و جانانه از خاله الهه كه با اينكه در سفر بود ما رو فراموش نكرد . الهه ي مهربون ، دوست خوبم ممنونم ازت كه هميشه و هر لحظه با مهربونيات خجالتمون ميدي ... خداي خوبم ممنونم كه اين فرشته هاي كوچولو بهوونه هاي خوبي براي ادامه دوستي هامون هستن . برات بهترين ها رو از خدا آرزو ميكنم عزيزم ...

اين پيام تبريكي ِ كه خاله الهه توي وبلاگش برات نوشته گل ِ گلدون :

پي نوشت : از مدير ني ني وبلاگ خيلي تشكر ميكنم كه ابزارهاي جديد و كاربردي به منو اضافه كرده ، اين تيك ذخيره خودكار چكنويس خيلي گزينه ي خوبيه !! ديروز كه اين پست رو نوشتم و يه بار پريد به خوبي اين ابزار پي بردم . حتما ً استفاده اش كنيد :)

پست قبلي رو بيشتر دوست داشتم ، نميدونم چرا . سعي كردم همون مطالب رو بنويسم ، اما ديروز عصر چون مشغله اي نداشتم تراوشات ذهنيم مسلما ً خيلي بهتر بود :(

ديروز كه ميخواستم واسه جشن مهدت كيك بخرم كلي فكر كردم و ديدم چون توي مهد چند تا خرگوش زنده دارين و به تازگي يه دونه بچه هم به دنيا آوردن بهتره برات كيك خرگوشي بگيرم شايد همتون ذوق كنيد ، اما به محض اينكه كيك روديدي لبخندي بزرگوارانه تحويلم دادي و گفتي " من ديگه بزرگ شدم كاش باب اسفنجيي چيزي خريده بودي  " و من تازه فهميدم كه چقدر زود بزرگ ميشي كوچولوَك هميشگي من !

 

 

پسندها (5)

نظرات (8)

الهه
26 خرداد 93 10:57
ای جانم... چقدر عالی....چه کیفی کرده مهبد جونی... خوشحالم که اینقدر خوشحال شده...آخ یسنا الان عکسها رو دید دلش برای مهد و خاله کبریا تنگ شد...عزیز دلم... من کاری نکردم گلم... فدای تو و مهربونیات.. ببوس پسر بهاری و دوست داشتنی ما رو
مامان مهدیه
پاسخ
مرسي الهه ي عزيز بخاطر حضور هميشگي و سبزت . قربون يسنا و دلتنگي هاش . باز هم بابت محبتت ممنونم . چشم اطاعت ميشه
مامان آوین
26 خرداد 93 14:49
تولدت مبارک نازنینم . برات آرزوی بهترین ها رو دارم .
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله ي مهربون . مرسي از دعاي خوبت .
مامان النازي
26 خرداد 93 15:59
بازم تولدت مبارك گل پسر چقدر ذوق كردم بابت نظر دادن راجع به كيكت مرد كوچولو
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله جون . ميبيني چه بلايي شده ؟!!
مامان آریانا
27 خرداد 93 7:24
سلام،بازم تولدت مبارك مهبد نازنازي.مهديه جون من هم قصد سوپرايز كردنتون رو داشتم.چون خيلي شما ومهبد جون دوست دارم.البته نه از نوع وبلاگي .يه جور ديگه.بعد فكر كردم چون هفته بعدش تولد آريانا ست ممكنه تو معذورات زحمت بيفتين.خلاصه به فكر بودم.وفقط براي اينكه شما زحمت نيفتين از فكرش بيرون اومدم هرچند مي گن اين چيزها مهر ومحبت بين آدمها رو چندين برابر مي كنه .البته بازم شما به زحمت افتاديد.برامون كارت تشكر طراحي كرديد.بازم ممنونم.ايشالله جبران مي كنم.كلي خوشحالم كردي.
مامان مهدیه
پاسخ
سلام به روي ماهت . ممنونم از محبتت . مهربونيهات به من اثبات شده اس . تولد آريانا هم پيشاپيش مبارك . انشالله جشن 1000 سالگيش رو بگيري . طراحي كارت تشكر هم وظيفه بوده . انشالله كه خوشت اومده باشه . بابت راهنمايي ها و كمك هايي كه توي تهيه كليپ هم كردي بي نهايت ممنونم .
mehrzad
29 خرداد 93 19:41
جیگر داشیم
مامان مهدیه
پاسخ
فدات داداشی . خیلی مخلصیم
مامان الینا جونی
29 خرداد 93 21:14
سلام عزیزم تولدت مبارک وای خدای من چقدر زمان زود میگذره تعجب کردم وقتی خوندم سه ساله شدی عزیزم اینگاری چند ماه پیش بود که مامانی واست تولد گرفته بودن و یه ماشین خوشگل هدیه ات بود مبارکت باشه عزیزم این جشن با صفای سه سالگییییییییییییییی
مامان مهدیه
پاسخ
سلام به روي ماهت دوست خوبم . ممنونم از حضور سبزت . آره خاله با چشم بر هم زدني ميگذره . باز هم مرسي و ممنون
ماماني پرنيان
2 تیر 93 12:06
اي جونم گل پسر تولدت مبارك پسرك بهاري عمرت مستدام لبت پر خنده . خاله مي بوسمت [
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله ي مهربون . چه دعاي قشنگ و شيريني براش كردي . ممنونم از محبتت و از اينهمه مهرت . شاد و سلامت باشيد
مامان زینب
12 تیر 93 23:41
عزیزدلم ماشالا چقدر ناز و خوشتیپ این پسر تولدت مبارک عسلم.
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم از لطف و محبتتون خاله جون . خدا گل پسرت رو برات نگه داره