مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

شروع بد ، تلنگر به مسئولين !!

1393/4/22 12:22
نویسنده : مامان مهدیه
578 بازدید
اشتراک گذاری

چوپانی را پرسیدند روزگار چگونه است؟؟؟

گفت:گوسفندانم را که پشم چینی کردم،بیشترشان گرگ بودند....

 

امروز صبح بعد از اينكه تو رو به مهد سپردم و اومدم سر كار يكي از همكارانم يه سوال ازم پرسيد و گفت : " خانوم ن نظارت شما به مهدي كه پسرت رو سپردي چقدره ؟؟؟!!! "

من اولش احساس كردم كه قراره دخترش رو كه الان 2 ساله شده رو به مهد شما بياره و شروع كردم راجع به مزايا و معايب مهدتون صحبت كردن . گفتم كه گاه و بيگاه تلفن ميزنم و صداتو از پشت خط ميشنوم ، گفتم كه با مديرتون ارتباط تلفني دارم و جوياي احوالت ميشم ، گفتم كه گاها ً به مهد سر ميزنم ، گفتم كه از همه مهمتر ماجرا اينجاست كه خودت شرح ميدي حال و احوالت رو و عصر كه ميام سراغت از بازيها ، شيطنت ها ، تازه وارد ها ، ناراحتي هات و حتي دعواهايي كه با هم سن و سالانت داشتي برام تعريف ميكني و ....

بعد ازش پرسيدم كه چرا اينها رو ميپرسي مگه قراره مريم رو ببري به مهد ؟ گفت : نه !!! ميخواستم بهت هشدار بدم كه بيشتر مواظب باشي و يه كليپ خيلي ناراحت كننده از يه كودك آزاري در مهد برام به نمايش در آورد . اينقدر كليپ ناراحت كننده بود كه اشكم رو در آورد . اصلا ً نميخواستم كه يه لحظه هم تو رو در اون وضعيت تصور كنم اما توي دلم آشوب شد . اون شروع ناراحت كننده در اول صبح باعث شده كه تا الان هم نتونم يه فكر مثبت بكنم . خيلي ناراحتم براي اوضاع كشور ! ناراحتم براي اوضاعي كه توش تبليغ براي رشد جمعيت ميشه و اونوقت استانداردها براي هيچ مكان آموزشي رعايت نميشه ، ناراحتم براي بچه هايي كه روحشون بخاطر همچين رفتارهايي خدشه دار ميشه . ناراحتم براي كساني كه ذاتشون با چهره شون متفاوته!!! گرگ هاي گوسفند نمايي كه با بيماريهاي روحيشون توي اجتماع و در شغل هاي به اين مهمي ظاهر ميشن . مربي مهدي كه هيچ استانداردي براي استخدامش وجود نداره .... متاسفام براي مديريتي كه فقط اسم به يدك ميشه و وظيفشو فراموش كرده ، متاسفام براي سازمانهايي كه وظايفشون نظارت به اين مكانهاست و ..... مربي مهد قراره انسانيت رو به يه بچه آموزش بده اما متاسفانه در ايران شاهد همچنين مواردي هستيم . بعد براي اينكه مطمئن بشم كليپ ساختگي نيست و ... سرچ كردم و توي گوگل و ديدم راس همه ي سايتهاي ايراني و خارجي عمل شنيع يك زن ايراني شده و اين موضوع مربوط بود به اردبيل !!!!!!!!!!!!!!!! خدايا خودت كمكمون كن .....

خدايا به حق اين ماه عزيز خودت به فرزندم و به همه ي فرزندان اين مرز و بوم آسايش بده ، خدايا در پناه امن خودت مراقب اين فرشته هاي پاك و بي آلايش باش . نميدونم كه مادر اون كودك بعد از فاش شدن اين موضوع چه حالي داره ، اما براش از خدا طلب آرامش ميكنم . خدايا نظرت رو از ما هيچ وقت بر نگردون .....

كاش ياد بگيريم انسانيت رو ، كاش ياد بگيريم مهربوني رو ، كاش صبر و حوصله رو هيچ وقت فراموش نكنيم . كاش ياد بگيريم هر كدوممون در هر پست و رتبه اي كه قرار داريم وظيفمون رو به نحو احسن اجرا كنيم . فراموش نكنيم كه براي چه كاري پشت اين ميزها نشستيم . يادمون باشه كه خدايي بالاي سرمون هست كه شاهد همه چيزه ، يادمون باشه كه از دوربين مدار بسته نهراسيم از خدا بهراسيم .

سازمان بهزيستي ، مراجع قضايي ، مديريت مهد ستايش اردبيل ..... چه كسي پاسخ اينهمه بي مسئوليتي و اين اخلاق غير انساني رو خواهد داد ؟؟!؟؟!

 

پسندها (1)

نظرات (4)

الهه
22 تیر 93 14:05
عزیزم من یک هفته است دارم پیگیریش میکنم هرچند تا الان دوسه باری دانلودش کردم ولی دل دیدنش رو نداشتم...اون مهد به اسم ستایش حق بود که با پیگیری مردم الان تعطیل شد...حتی بچه های یه پیج فیس بوک برای علیخانی و ماه عسل هم فرستادن و اون هم یه اشاره ای کرد....موضوع اینه که نمیشه همه رو با یک چشم دید. خوب میدونی که این موارد انگشت شمارن...به امید اون روزی که این موارد اندک رو هم نبینیم
مامان مهدیه
پاسخ
من اصلا ً نه چيزي ازش شنيده بودم و نه ديده بودمش . يهو كه همكارم بهم نشونش داد ديدم كه با بچه ي طفل معصوم چكار كه نميكنه !!!!آره واقعا ً اين موارد نادر و انگشت شماره اما همين مورد انگشت شمار همه ي ذهنم رو درگير كرده و همش نگرانم الهه .
مامان باران
24 تیر 93 8:49
واقعاً نمیدونم در مقابل اینهمه ظلمه میشه حرفی زد یا نه واقعا نمیدونم اینبار مسئولین جوابگوی این بی عدالتی هستن یانه اما هر چه که هست امیدوارم روی این زمین خاکی هیچ کودکی مورد آزار و اذیت قرار نگیره ، خدای بزرگم خودت مراقب تمامِ فرشته های زمینیت باش . خدایا خودت کمک کن
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم فاطمه جون . اميدوارم كه هيچ جاي دنيا شاهد كودك آزاري نباشيم .... مرسي از دعاي خيلي خوبت . دوست مهربون و خوش قلب من هميشه مديوم محبت هات هستم . اونروز كه باهات تلفني صحبت ميكردم بخاطر اونهمه مهربوني كه داري اشك توي چشمام جمع شد و نتونستم مكالممو باهات ادامه بدم . ( بخاطر لطفي كه راجع به اون موضوع كردي ) انشالله كه توي شاديهات محبتهات رو جبران كنم . مي بوسمت و برات آرزوي سلامتي و شادكامي و موفقيت دارم . گل دخترم رو ببوس .
مامان آرش
24 تیر 93 14:48
واقعا ً وحشتناك بود
khale mahsa
26 تیر 93 11:56