مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

پاييزتون دل انگيــــــــــــــــز

1393/6/31 16:00
نویسنده : مامان مهدیه
598 بازدید
اشتراک گذاری

يه سلام گرم تابستوني از آخرين روز تابستون به گل پسر قشنگم و همه ي دوستاي مهربوني كه مِهرشون يه جاي امن توي قلبم پيدا كرده و دوستي باهاشون مايه افتخارِ ِ .... هر كدومشون يه مامان نمونه واسه فرشته هاشون هستن و من در كنارشون آرامش پيداميكنم و تجربه هاي جديدي كسب ميكنم و از همراهي هميشگيشون لذت ميبرم ....

شهريور آخرين ساعت هاي روشنيشو پشت سر ميزاره و مهـــــــر همينجا پشت در تابستون منتظره ، قبل از هر چيزي آرزو ميكنم كه پاييز همگي طلايي و رنگارنگ و پر از عاشقي باشه ، اميدوارم پاييزتون هزار رنگ و هزار خاطره باشه و همه ي خاطراتتون خيس از بارون محبت باشه ، اميدوارم كه بادهاي پاييزتون هميشه موافق بِوَزَن و هميشه و هميشه مملو از احساسات خوب و شيرين باشيد . اميدوارم حالا كه پاييز داره در ميزنه پرونده ي تابستون دل انگيزتون رو جمع كنيد و توي كوله بار خاطراتتون جا بدين و با روي گشاده به استقبال اين پاييز زيبا بريد .....

ما هم امسال تابستونمون خدا رو شكر به خير و شادي پشت سر گذاشته شد و پر از تفريحات و برنامه ها و گشت و گذارهايي بود كه همشون يه جاي دنج گوشه ي دلمون دارن و از همه مهمترش عروسي با شكوه خاله محيا بود ،  24 شهريور و 25 شهريور مراسم حنابندون و عروسيشون برگزار شد و خدا رو شكر خيلي به هممون و مخصوصن به گل پسرم خوش گذشت .  از همينجا واسه خاله محيا آرزوي خوشبختي و سعادت و سلامت و موفقيت روز افزون ميكنم .

از چند روز قبل از عروسي همش در تكاپو بوديم و انگار هر كاري ميكرديم ، كارهامون تموم نميشد ، يه ويروس لعنتي درست روز 23 و 24 شهريور به سراغم اومد و كلي حال و روزم رو بهم ريخت و دگرگونم كرد كه فقط سُرم و آمپول و دارو تونست وضعيتم رو كمي بهتر كنه . اما به جاش روز عروسي جبــــران كردمو و همه جوره تلافي اون دو روز بيحالي رو درآوردم . گل بهاري تو هم از چند روز قبل با برف شاديت تو خونه جشن به پا ميكردي و براي روز عروسي خاله محيا لحظه شماري ميكردي . توي باغي هم كه جشن برگزار بود اينقدر بازي و بدو بدو كردي كه ساعت 12.5 بيهوش شدي و به خواب ناز رفتي . من دور چشماي نازت بگردم كه مثل يه مرد كوچولو توي اين شلوغي ها هوامو داشتي و همه جوره سنگ تموم گذاشتي .

يه خاطره شيرين كه حيفم مياد برات يادگارش نكنم اين بود كه روز عروسي بعد از اينكه از آرايشگاه به خونه اومدم كلي ذوقم رو كردي و بوسه به صورتم زدي و همش ميگفتي " خيلي خوشدل شدي " و مدام نگاهم ميكردي و لبخند ميزدي .... قسمت جالبش اينجا بود كه وقتي بابا اومد خونه تا لباسهاشو بپوشه يه نگاه به موهاي مرتب شده بابا كردي و بي اختيار دستت رو توي موهات كشيدي و از اينكه موهات ژل نزده و شونه نكرده بود ناراحت شدي و به حالت قهر رفتي توي اتاقت !!!  علتش اين بود كه بخاطر كوچولو بودنت نميخواستم اذيتت كنم و تصميم گرفته بودم لحظه ي آخر آماده ات كنم . اما تو  اون لحظه خيلي ناراحت شدي و من و بابا كلي از دستت خنديديم .

از خاطرات به جا مونده شهريور بايد بگم كه روز17 شهريور به همراه دوستان هم مهدكودكيت رفته بودين سينما و شهر موشها رو ديده بودي ، اولين اظهاري كه بعد از ديدن فيلم كردي اين بود كه " بعضي از گربه ها و موشها خيلي ترسكناك بودن ها " !!! و اصرار دوباره براي تماشاي مجدد اين فيلم بهمراه من و بابا .... و بعد هم يك شب رفتيم براي خريد عروسك هاي فيلم چون عاشقانه موشها رو دوست داشتي ....

آبتني و قايق سواري در استخر شهرستانك به همراه داداش مهرزاد و امير و عسل و يا مهرداد و مازيار و كسري و ... از تفريحات 5 شنبه و جمعه هات بوده . مهموني و پيك نيك و جمع هاي دوستانه و شبانه با دوستاي بابايي ، پارك رفتن هاي هر روز عصر و يا حداقل يك روز در ميان در ماههاي تير و مرداد ، جايزه هاي رنگارنگي كه خاله ستاره به درخواست خودت براي كارهاي خوبت ميوورد ، سي دي هاي آموزشي و كارتوني و خوندن تقريبا ً 20 تا داستان جديد ، تجربه رفتن به باشگاه ورزشي همراه من و نقاشي هاي زيبايي كه با پاستل ميكشيدي ، كلاس سفالگري ، رفتن به باغ وحش و لذت بردن و شوخي با شيرها و خرس ها و غذا دادن به ساير حيوونها روز جمعه مورخ 29 شهريور هم از مواردي بوده كه براشون پست جدا نداشتيم اما دوست داشتم يادگارشون كنم تا بدوني تابستونمون چه جوري گذشت ....اميدوارم كه پاييز پيش روت پر از خاطره هاي شيرين و پر از آرامش باشه گل گلدونم .... عاشقانه دوستت داريم و اميدمون به خداست چون اون بهترين پناه براي توست . خداي مهربون و بزرگم پسرم رو به خودت ميسپرم و ازت ميخوام نزاري هيچ سردي و ياسي توي چشمان ِ سياهش رخنه كنه . خداي خوبيها سپاس براي اينهمه نعمت و بركت ....


پي نوشت : شــــــروع ماه مهــــــــــــــــــــــــر بر همگي خجسته ، خوب زندگي كنيم و خوب لذت ببريم ، مطمئنا ً پاييز زيباتري خواهيم داشت ....

ما هم با يه حس خيلي خوب و با انگيزه و انرژي مثبت به استقبال اين پاييز زيبا خواهيم رفت .

عصر 31 شهريورتون بخير و پاييزتون دل انگيــــــز

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان الهه
5 مهر 93 19:16
ای جونم به مامان مهدیه خوشدل.... خداروشکر که تابستونتون به خوبی سپری شده... به امید روزای طلایی پاییز
مامان مهدیه
پاسخ
اي جونم به خاله الهه مهربون . ممنونم از همراهيت و سپاس بخاطر آرزوي خوبت ...
بانو
7 مهر 93 11:41
سلام تزئین غذا برای کودکان بد غذا www.banoo.ir/post/1101 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
بانو
14 مهر 93 15:38
سلام تدابیر پزشکی قبل از بارداری www.banoo.ir/post/1088 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو