دردانه ي سه سال و نيمه من

جوابِ دندان شكن

يه روز كه از من و بابايي درخواست خريد تبلت كرده بودي و من و بابا هم داشتيم قانعت ميكرديم كه داشتن اين تكنولوژي براي سن و سالت خيلي مناسب نيست و چرايي هاش رو برات شرح ميداديم ، چشمات ضعيف ميشه ، توپ بازي و بپر بپر بهتر از يكجا نشستنه و ... بعد ساكت شدي و چيزي نگفتي . يعني اينقدر منطقي عمل كردي كه متعجب شديم .... گذشت تا ديروز !!!

وقتي ميخواستيم آماده بشيم و به مهمونيِ تولد يكي از دوستاي خوبمون بريم ، داشتي شيطنت ميكردي و هر چه كه من تنت ميكردم از تنت در ميوردي و قهقهه سر ميدادي و لباسها رو پرت ميكردي اينور و اونور !! صبرم لبريز شده بود و كمي تن صدام رو بالا بردم و گفتم : لوس نشو پسر ، تو ديگه مرد شدي !! سريع در جوابم گفتي :       " يعني من بزرگ شدم اين كارا زشته ؟؟! "

بعد از گرفتن تاييديه از من سريع پاسخ دادي كه : " پس اگه من بزرگم تبلت برام بخر " و وقتي تعجبم رو ديدي ادامه دادي  " اگه هم توچولو ام پس بزار پرت كنم ديده "

و من از اين استدلال ِ به جا و شيرينت اصلا ً حرفي براي گفتن نداشتم

****************************************

فيلتر شكن

مهبد : ماماني چرا جديدا ً ديگه تو فيلتر شكن نميري فقط تو وايبري ؟؟!

مامان : فيلتر شكن چيه ؟

مهبد با عصبانيت : همون كه لپتاپ روشن ميكني ميري توش عكس ميزاري ؟؟!

مامان : فيس بوك رو ميگي ؟؟!

مهبد :  آره آره فيس بوك

****************************************

دردونه شيرين زبون من ، روزهاي سه سالگيت داره به شيريني هر چه تمام تر ميگذره ، مفهوم دوست رو خيلي بهتر از قبل درك ميكني ، دوستايي كه هر از گاهي تخيلي باهاشون تلفني حرف ميزني و قرار مدار ميزاري !! شيرين زبوني هايي كه هر روز برام ميكني و گاها ً من يادم ميره كه برات ثبتشون كنم و درگير روزمرگي ها ميشم . عزيزكم ميدونم اين روزهاي شيرين ِ كودكيت فقط خاطره شون برامون ميمونه و تو خيلي زودتر از اون چيزي كه من فكرش رو بكنم بزرگ خواهي شد و من پير .... در تلاشم كه بتونيم در كنار هم روزها رو به خوشمزگي هر چه تمام تر سپري كنيم و افسوس نخوريم كه از دستشون داديم . اينروزها آسمان دلم نيمه ابري همراه با وزش باد در برخي نقاط !!!! اميدوارم كه آسمون دلت هميشه آفتابي باشه گلكم . چيزي تا پايان پاييز نمونده و برات هر چه خوبي و خوشي ِ از خدا ميخوام .