زمستون ِ دلم هواتو كرده ....
فصل زمستون هميشه برام جذابيت داشته ، هميشه خاطرات خوب و شيريني از اين فصلِ ِ سرد دارم ، برخي آهنگها رو فقط و فقط مختص زمستون ميدونم ، حس شعر گفتن در زمستون توي وجودم زنده ميشه و دلم ميخواد تند تند شعر بنويسم ، اما زمستون امسال اصلن بلد نبود زمستوني كنه . برف كه فقط در حد نازكي يك لايه حرير روي زمين نشست و تا دلت بخواااد سوز برف از شهرهاي اطراف بهمون ميرسه كه دلمون رو بسوزونه !!
گل پسرم
اينروزها هر وقت هويج ميخريم دماغ ِ آدم برفيت رو انتخاب ميكني و جدا ميزاريش و چقدر تاكيد ميكني كه يه وقت يادمون نره و بخوريمش ُ آدم برفيت بي دماغ بمونه . يه شال سبز رنگ از بين شالهاي من انتخاب كردي و قراره كه دور گردن آدم برفي بندازي و از همه مهمتر دستكش هات رو هر روز چك ميكني كه گم نشن كه مبادا برف بباره و براي درست كردن آدمك و گلوله هاي برفي انگشتات يخ بزنه ... هر روز پشت پنجره اتاقت ميري و ميگي پس اين ننه سرما كوش ؟؟؟ كي ميخواد برف بياد .... جان ِ مادر بد جوري داري انتظار ميكشي و متاسفانه هيچ خبري از برف نيست . اميدوارم كه انتظارت به سفيدي برفي ختم بشه كه بتوني توش بدوي و بازي كني و احساس ِ شعف و شادي رو توي سياهي چشمات ببينم .
گل ِ مادر اينقدر اينروزها مهرباني كه وصفش كار سختي است ، برايت به زبان ِ كودكانه از دو بچه اي گفتم كه غمشان اينروزها خيلي بزرگ است و گفتم خوشحالي ندارند چون در آستانه از دست دادنِ مادرشان هستند و تو زيباترين بخششي كه از دستت بر ميامد را برايم به تصوير كشيدي !!!! اينروزها عزيزترين و گرانبهاترين دارايي هايت ماشين هاي كوچك و بزرگيست كه در پاركينگ ِ ساختگي با لگوهايت در گوشه اي از اتاقت به نمايش گذاشتي .... رفتي و دقايقي بعد با دو ماشين برگشتي كه دلت ميخواست دل ِ آن دو كودك را با آنها شاد كني و چه زيبا بود اين حس ِ بخشش و مهرباني ات ..... با ديدن مستند ِ زندگي حيوانات و لحظه اي كه فيل كوچك از پا در آمد و روي زمين افتاد و فيل مادر پس از كمي نوازش با خرطومش، تركش كرد اشك ريختي و من اينهمه حس زيبا و مهرباني ِ بي دريغ و انسانيتي كه درون ِ تن ِ كوچكت موج ميزند را ارج مينهم و پيشاني ام را براي شكر ِ كرم ِ خداي عزو وجل بر زمين مينهم .
دردونه ي سه سال و 7 ماه و 14 روزه ام
اينروزها عجيب لبريزم از عطوفت و صلابت نگاهت ! خداي من چطور ميشود عطوفت و صلابت را يكجا درون گردي چشمان ِ پسرك اينچنين هنرمندانه جا داده باشي . پسرم اينروزها حرف زدنت و بازي دادن ِ من و پدرت اينقدر حساب شده و متفكرانه است كه همه و همه تلالو قدرت خدا در وجود ِ چند وجبييه توست . خداي بي نياز من ، ممنونم از رحمتي كه شامل حال ِ ما و روزگارمان كردي ....