مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

مُ ر د ا د ميگذرد ....

1394/5/7 11:50
نویسنده : مامان مهدیه
797 بازدید
اشتراک گذاری

روزهاي گرم ِ مردادي را ورق ميزنيم و باز دغدغه ي بر هم زدن خواب ِ شيرينِ ِ صبح گاهي ات به گوشه اي از ذهنم سنجاق شده ! كاش ميشد بهترينها را فراهم كرد و بهترين تصميم ها را گرفت و شرايط دخالتي در اخذ تصميمت نمي كرد ، آنوقت بود كه ميشد بي دغدغه و با آرامش خيال و با اشتياق تر اين روزها را ورق زد .....                   در روزهايي كه گذشت خاطرات خوبي رو داشتي و از بازگو كردنشون خسته نميشي ، حضور اتفاقي تو با بهراد در يك عروسي ( بهراد از نظرت بهترين هم كلاسيته و گاها ً توي خونه بعنوان داداش ازش نام ميبري )، گذروندن عصر تابستوني در يك مزرعه بزرگ و ميوه چيدن از درخت ، و شوخي و بازي با يكي از بهترين دوستان ( خاله آزيتا ) و .... از بهترين خاطرات روزهاي اخيره !

اينروزها به علت و چرايي پديده ها بيشتر فكر ميكني ، اينكه چرا ماه رو توي روز نميشه ديد و يا چرا شب پر از ستاره اس و امثال اين موضوعات ... جونم براي بگه كه نقاشي هاي زيبايي رو در كوتاه ترين زمان خلق ميكني كه من از ديدنشون سير نميشم ، به رمزي حرف زدن با من علاقه زيادي داري و من از روي رمزهات بايد حرف هات رو حدس بزنم ، با كلي تلاش بشكن زدن رو ياد گرفتي و خيلي به اين هنرت افتخار ميكني ..... و يه كار بامزه ديگه كه ميكني اينه كه رپ خواني ميكني و كلي حرف رو با رديف و قافيه و كاملاً في البداهه و با ريتم رپ ميخوني .... تقليد تمام و كمال از رفتارهاي بابا اينقدر مشهوده كه همه تلاشت رو ميكني همه جوره مثل بابا باشي بطوري كه موهات رو هم شبيه بابا مهدي شونه ميكني .....!!  جان ِ مادر من به داشتنت خيلي افتخار ميكنم و مثل هميشه شاكرم به درگاه حضرت حق ....

پسندها (2)

نظرات (0)