آنچه گذشت .... ( خلاصه اي از روزهاي نانوشته )
سلامي به زيبايي عشق
به نرمي ابريشم مهرباني
به وسعت تبسم زندگي
به امتداد آسمان مهرورزي
و به بلنداي افق نگاههاي زيبـــــــا
خيلي وقته كه ننوشتم ، از گل پسر و خاطراتِ شيرينش ، نميدونم چرا ... اما توجيهي كه توي ذهن خودم دارم اينه كه اينقدر تنوع ارتباطات مجازي زياد شده كه يه جورايي مجازي زده شده بودم . به هر حال اينجا نيستم كه توجيه براي غيبت تقريبا ً 3 ماهه بيارم ، بهونه ي نوشتنم خلاصه ي رويدادهاي 3 ماه گذشته اس و ميخوام اين فصل از بودنت رو ببندم و با سفارش سي دي بلاگ وارد فصل جديدي از حضورت بشم .
اسفند كه مثل هميشه با بوي خوش عيد و البته مشغله هاي فراوان كار و خونه تكوني و خريد و .... سپري شد . لحظه ي تحويل سال و دور همي سه نفرمون كنار سفره ي هفت سين آرزوهاي قشنگي كردي . تعطيلات عيدمون هم كه به ديد و بازديد و طبيعت گردي و البته سفر به همراه خانواده عمه سارا و مامان بزرگ و بابا بزرگ به خطه سبز شمال سپري شد ، بعد از تعطيلات روال جديدي در برنامه خواب صبحگاهي تو و رفتن به محل كار من رخ داد و البته براي من و تو و بابا خيلي بهتر بود چون حجم بسياري از استرس هاي هر روزه مون كاهش پيدا كرد . گل پسرم بزرگ تر شدي و آقاتر و اين رو توي برخوردت و دركي كه از امور زندگي داري بهم ثابت ميكني البته شيطنت هاي بچگانه و بازي هاي خشن پسرانه ات باعث نميشه كه خدشه اي به اين بزرگ شدنت وارد كنه چون در كنار هم بودن اين تركيب رفتاريست كه تو رو منحصر به فرد ميكنه .
ارديبهشت : طبيعت گردي ادامه داره ، خاك بازي ، گل چيدن ، پرتاب سنگ ، پا برهنه بودن در چمن ، غلت زدن روي سبزه زار و بوئيدن زيبا ترين رستني هاي مخلوق خدا باعث ميشه روزهات زيباتر بگذره . روز دوم ارديبهشت تولد بابا مهدي كه مصادف شده بود با روز پدر و يه جشن براش برگزار كرديم . قصدم اين بود كه سورپرايز شه و با حضور تو و خبرهايي كه ريز ريز بهش داده بودي و چقدرم خوشحال بودي كه به قول خودت همه چي رو گذاشتي كف دستش !!! و اين شد كه بابا مهدي از برنامه مهموني مطلع شد .
ديگه جونم برات بگه كه خيلي به آرايش موهات اهميت ميدي ، جديدا ً براي پوشيدن لباس حاضر نيستي به سليقه من عمل كني و خودت انتخابگر نهايي هستي . حاضر جوابي ! شيرين زباني و از همه مهمتر مهــــــــــــرباني .... به گل كاشتن و آبياري گل ها و توجه به گياهان لذت ميبري و من هم سعي ميكنم تا جايي كه توان دارم و انرپي به سلايق و علاقه منديهات توجه كنم و احترام بگذارم .
عزيز تر از جان ِ من تصميم گرفتي كه روزهاي گرم ِ تابستونيت رو به فعاليت هاي ورزشي بپردازي ، تمرين فوتبال رو به قول خودت براي قهرماني توي خونه شروع كردي و فعلن حريفت توي اين بازي هاي دوستانه من و بابا مهدي هستيم . به بهونه توپ بازي و يا دوچرخه سواري تو ماهم كمي اكسيژن بيشتر در پارك به ريه هامون ميفرستيم . از خداي مهربونم براي تو فرشته ي پاك سلامتي و تندرستي و شادابي و انسانيت آرزو دارم .
به زودي فصلي نو در راه است .
coming soon