مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

شيرين زبونِ مامان ... عسلِ بابا

1391/5/2 8:22
نویسنده : مامان مهدیه
752 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم دايره لغاتت روز به روز بهتر و گسترده تر ميشه و الان كه يكسال و يك ماه داري ميتوني الفاظ زير رو خوب ادا كني و مفهومت رو برسوني .

بابا - ماما - مامي - ماماني - ني ني - آب - مَ مي - با بوزيك ( بابا بزرگ ) - بابا دان ( بابا جان ) - ماما دان ( مامان جان ) - تاتا ( تاب تاب ) اِت ( يك ) - دو - سه - ده - شيش - عمي ( عمه ) - دَدرا ( صدرا ) - تو ( توپ ) - اني ( علي ) - مِيا - موما و گاهي ما ما (كه هر سه تاشون يعني خاله محيا ) - مادر - دادا ( داداش ، براي صدا كردن مهرزاد ) - عمو - اَموم ( حموم - كه عاشق حمام كردني ) - جيش دَ - تاتي - دَف و دَ ( كفش ) -نانا (ناي ناي )- گيلاس - اُدان (ادكلن ) - اَدور ( انگور ) - آدائو ( آلبالو ) - الو ائو ( الو ) - مائي ( ماهي ) - ميما (مينا ) - نمگدان ( نمكدان) - اوف - تا تا عبادي ( تاب تاب عباسي ) - باسا ( وايسا) - بابا نَنَت ( بابا بهمن )جو ج ( جوجه ) هاپو - شو ( پيشو )- دالي - نيس ( نيست ) -  ديدا ( عمه ويدا ) - ندور و ندا ( هر دوتاش براي صدا كردن نگار ) - مِدا ( مهرداد )- عديدم ( عزيزم )

اعضاي بدنت شامل دست ، پا ، مو ، چشم ، بيني ، ناف ، مَ مي ، دندون رو خوب ميشناسي و نشون ميدي و بعد از نشان دادن هركدام براي خودت دست ميزني و تا همه برايت دست نزنن بقيه رو نشون نميدي .

آسمون و زمين رو ميشناسي و با انگشت نشون ميدي و باز هم بعد از آن منتظر تشويق هستي .

صداي گربه رو آروم در مياري و ميگي ( ميو ) و وقتي ميگم هاپو چي ميگه : جواب ميدي ( هاپو ...)جوجه چي ميگه ؟ ( مهبد ميگه ..... جيك )

وقتي ميگيم 1-2-3 شما از هر جايي كه باشي ميپري تو بغلمون ، چند شب پيش مشغول بازي كردن با اسباب بازيهات بودي و خودت شمردي 1 - 2 و با 3 از روي مبل پريدي پايين . مامانم اگه كسي پيشت نباشه كارت خيلي خطرناكه ها !!! 

تاب تاب عباسي رو وقتي سوار تاب باشي براي خودت زمزمه ميكني و ميخوني ... و با آهنگ هاي شاد ميرقصي و دست ميزني .

وقتي ضربه بخوري و يا زمين بخوري كه دردت بياد ، دنبال مسبب ماجرا ميگردي و مثلا ً فرش ، مبل ، كابينت و ... كه تو بهشون برخورد كردي رو ميزني و ميگي اِ اِ ...و از ما هم ميخواي كه اونا رو بزنيم .

وقتي كه ماماني دعوات ميكنه ماجرا عوض ميشه و كوچولوي من با ناراحتي ميگه ماما ماما و از من ميخواد كه باز هم نزديك ترين وسيله رو بزنم و با اون وسيله دعوا كنم و اينطوري ميخواد به من بفهمونه كه خرابكاري تقصير مهبد نبوده .

جوجو جوجو كلاغ پر و اتل و متل رو خوب بلدي . توي پارك با تمام بچه ها بازي ميكني و البته اگه توپ دستشون باشه ازشون ميگيري و تا جايي كه اونا اذيتت نكنن مهربوني ميكني و ني ني ها رو ناز ميكني و اگه كسي اذيتت كنه از حق خودت دفاع ميكني . البته بعضي اوقات كه بد خلقي زور گويي هم ميكني ها.

از آهنگ هاي لايت توي ماشين لذت ميبري و آروم ميشيني و گوش ميكني و اگه بابا مهدي بخواد يه كم صداشو كم و يا زياد كنه جيغ ميزني و ميگي دست نزن . يعني كه داري لذت ميبري و ما مزاحم نشيم .البته اگه آهنگ شاد باشه دست ميزني و سريع ميگي بابا ... يعني بابا تو هم دست بزن يا برقص !

برخي از وسيله ها رو مثل ليوان ، قاشق ، موبايل ، كنترل ، لباس ، بالش رو ميشناسي و وقتي ميگم مهبد برام بيارشون ميري و مياريش . چند روز پيش بابا مهدي كنترل TV رو گم كرده بود و با كمك تو پيداش كرد گفت مهبد كنترل ُ كجا گذاشتي ؟ و تو آوردي داديش به بابايي و اون موقع بود كه بابا ميخواست بخورتت . پسر باهوشم دوستت دارم . به اميد اينكه مادر لايقي باشم و بتونم از هوش سرشارت بهره بگيرم و از تو يه جنتلمن واقعي با قلبي مهربان و شخصيتي تمام و كمال بسازم . و البته با توكل به خدا كه هميشه به زندگيم نظر انداخته مطمئنم كه مي تونم ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

ستاره زمینی
21 تیر 91 17:59
اخی عززیزم 1000بوسخوشگل شیرین زبون.
مامان آمیتیس
21 تیر 91 19:01
خیلی دوست دارم مهبد جونو از نزدیک ببینم
مامان پریسا
22 تیر 91 14:02
ماشالله به این گل پسر باهوش اقا مهبد چقد چیز یاد گرفتی عزیز دلم. البته دست مامان درد نکنه . همش به خاطر زحمت های مامان مهربونه
مامان پریسا
22 تیر 91 14:02
سلام خانمی ممنونم که پیشم اومدی و ابراز همدردی کردی. ایشالله عزیزنتون سلامت باشن.
مامان پریسا
22 تیر 91 14:03
راستی دوست دارید بیشتر با هم دوست بشیم.
منتظرتون هستم


صد البته ....
مامان کورش
22 تیر 91 17:46
سلام عزیزم چه پسر باهوشی دارید خدا حفظش کن یک سوال فنی چه جوری مهبد جون این حرفارو میرن باهاش چه جوری کار میکنی ؟ اگه میشه تو وبم توضیح بده ممنون گلممممممممممم
مامان آراد(خاطره)
23 تیر 91 12:32
ای جانم...آفرین به این پسر با هوش....این بچهها چه کارای شیرینی که نمیکنن... بوسسسسس
ستاره زمینی
23 تیر 91 20:58
عزیزم شیرین زبون دوست داریم .چرا به ما سر نمیزنی؟؟؟
مامان سپهر
24 تیر 91 8:59
سلام عزیز خاله. خاله قربونت بره که اگه پیشم بودی و اینا رو جلوی من میگفتی،درسته قورتت میدادم که. الهی قدات شم.
کاش زودترسپهرم هم بتونه کم کم کلمات رو ادا کنه. احساس میکنم خیلی دیر داره انجام میده. مانانیه مهبد کمکمون میکنی لطفا؟
مهبد رو هم یه بوس محکم بکن


سلام عزيزم . ايشاالله كه گل پسرت بتونه زودتر صحبت كنه . ولي هر بچه اي تو يه سني صحبت ميكنه نگران نباش .
مامان پریسا
24 تیر 91 13:40
مرسی عزیزم. شما هم با افتخار لینک شدید
خاله محیا
24 تیر 91 20:53
سلام گل پسر تپل اول از همه این همه تاخیر میما رو ببخش.دورت بگردم که ماشالله اینقدر شیرین زبون و بلایی خیلی دوست دارم


محياي عزيزم ، ميدونم كه تاخيرت به خاطر قطع اينترنت بوده . مرسي از اينكه به كلبه ي خاطرات مهبدم سر ميزني .مي بوسمت .
PariSa
24 تیر 91 22:37
سلام!آخی عزیزم!
مهبدخوشگله سالم باشی عزیزم!
مهدیه جون کارتون فوق العاده ست!یه ابتکار جالب!
میبوسمت عروووووووووووسک!


ممنون عزيزم . مرسي كه پيش ما مياي .
بابای مهتا
26 تیر 91 14:33
وقت زیباتون بخیر خیلی ممنون که قابل دونستید و به وبلاگ زیبای خفته در خاک من هم سری زدید ایشالا شما و همه عزیزانتون شادو خندون و سلامت و سربلند باشید
PariSa
26 تیر 91 22:33
سلام! همین دیگه محیا میشینی توخونه!سرگرمی!ای خسیس!به منم نشونش میدادی خوب!
مامان ترنم
1 مرداد 91 0:09
سلام ماشاا... بازم خاله جون .الان حتما كلي خوردني هستي .
مامان نيروانا
7 مرداد 91 9:28
آفرين مهبدم،‌خيلي باهوشي! پيشرفتهات شايانِ توجهه. خيلي منو ياد كوچيكيهاي نيروانام انداختي. چه زود گذشت