مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

15 ماهگي

1391/6/22 10:00
نویسنده : مامان مهدیه
715 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم 15 ماهگيت مبارك

الان كه مهبد 15 ماهه شده ، من و بابايي يه دوره ي جديد از زندگي با مهبد رو تجربه ميكنيم .15 ماه زندگي شيرين ِ ما رنگ جديدي گرفته و هر روز با تجربه ي داشتن مهبد ، خاطرات شيريني در ذهنمان حك ميشه كه بيان آنها در اين پست خالي از لطف نيست .

مهبد جان ديگه اون موجود كوچولو نيست كه يا بخوابه و يا بنشينه ، الان مهبد نياز به مراقبت بيشتري داره ،با مفهومات كلي آشناست . مفهوم اووف ، داغ بودن ،خوب بودن و بد بودن رو كاملاً درك ميكنه ولي دلش ميخواد كه خودش تجربه كنه . بطور مثال وقتي ليوان چاي رو مي بينه ميگه اووف ولي باز هم با احتياط دستش رو به طرف ليوان دراز ميكنه و به محضي كه گرماي چاي رو احساس ميكنه دستش رو ميكشه . وقتي كار بدي انجام بده با تكان انگشت اشاره و گفتن نه نه نه مفهوم بدي رو بهش القا ميكنيم ، هر چند كه ممكنه دوباره اون كار رو تكرار كنه ، ولي در موقعيت هاي مشابهي كه مجبورم بهش اخم كنم و يا گاهي براي كار خطا دعواش كنم بهم ميگه : مامان نه نه نه نه و همونطور انگشت اشارشو حركت ميده . هنگاميكه كاري رو ازش ميخواهيم و درست انجام ميده انتظار تشويق داره و اگه ما يادمون بره بلند ميگه دَ يعني دست بزنيد . دست ، پا ، گوش ، چشم ، دماغ ، دهن ، زبون ، مو ، ناف ، مي مي رو خوب ميشناسه . با ني ميتونه نوشيدني بخوره . راه رفتنش تكامل يافته تر شده و كمتر به زمين ميخوره . قايم باشك بازي رو ياد گرفته و بصورت حرفه اي هر جا كه قايم بشيم ، پيدامون ميكنه اما هنوز خودش بلد نيست قايم بشه . وقتي ما چشمامون رو مي بنديم تا دلبندمون قايم بشه دراز ميكشه روي زمين و سرش رو با دستش نگه ميداره .اينطوري مثلاً قايم شده . موقع بازي كردن با خنده هاي بلند احساساتش رو بروز ميده و هر كجا كه باب ميلش نباشه از لفظ نه استفاده ميكنه . بازي با ماشين و توپ رو به تمام اسباب بازيهاش ترجيح ميده . از كشيدن خطوط با خودكار روي كاغذ لذت ميبره . براي كنجكاوي روي ميز آرايش و استفاده از كيف لوازم بهداشتي و آرايشي مامان از هر فرصتي استفاده ميكنه و وقتي صداي پاي مامان رو بشنوه كه داره شتابان به سمتش ميره هر چي دستش باشه رو پرت ميكنه و از در اتاق فرار ميكنه ! دويدن رو خوب بلده ولي بي احتياط ! وقتي در حال دويدن هست بايد سر تا پا چشم و دست شد كه مواظب باشيم مهبد زمين نخوره . باز و بسته كردن شيرهاي گاز جزء بازيهاي مهيج براش محسوب ميشه كه به خاطر خطرناك بودنش مجبورم شير هاي گاز رو در بيارم و فقط موقع آشپزي ازشون استفاده كنم . خوردن همه چيز رو دوست داره البته نه به خاطر شكمو بودن فقط از اينكه چيزي رو توي دهنش بچرخونه لذت ميبره . از چشمانش شيطنت ميباره ! نسبت به قبل كم خواب تر شده . تازگي ها علاقه پيدا كرده كه با انگشتش به عكسهاي مختلف اشاره كنه و بگه اين ؟ و در ازاي آن نام اون عكس رو بشنوه . به طرح و رنگ ملحفه ها خيلي دقت ميكنه . وقتي همراهش توي اتاقش بريم با ذوقي خاص عروسك ها و قفسه ها و عكس هايي كه روي ديوار هست رو نشون ميده و لبخند ميزنه و انتظار شنيدن تعريف داره . از برچسب هايي كه روي در اتاقش چسبوندم خيلي خوشش مياد و اگر به شدت هم گريه بكنه و جلوي اون در بايستيم ساكت ميشه و به بر چسب ها اشاره ميكنه .چند روز پيش گوشي موبايل بابا مهدي رو انداخته بود توي ماشين لباسشويي و درش رو بسته بود و بعد از اينكه ما كلي دنبالش گشتيم اصرار به باز كردن در ماشين لباسشويي داشت و بالاخره بعد از كلي كشمكش با من ، متوجه شدم كه موبايل كجاست !! به هر طريقي دوست داره كه از خونه بيرون بره . توي ماشين سريع خوابش ميبره ، اگه خوابش هم نبره ساكت ميشه و به جايي خيره ميشه و به قول معروف ميره تو لاك خودش .از بازي با بچه هاي كوچك زياد لذت نمي بره و بيشتر دوست داره با بزرگترها بازي كنه . از سرسره بازي لذت ميبره . به تازگي عاشق بادكنك شده و بهش ميگه بابادك . از خودش در مقابل بچه ها ميتونه دفاع كنه ،وقتي طعم غذايي رو دوست نداشته باشه اگه من نزديكش باشم ميگه مامان و سرش رو براي بيرون دادن غذا جلو مياره تا من دستم رو بگيرم زير دهنش ، البته اگه بهش نزديك نباشم هم كه كار از كار ميگذره . به خوردن چيپس و سيب زميني سرخ كرده علاقه داره ولي زياد واسش درست نميكنم كه عادت نشه ، به چيپس هم ميگه چي . يه عادت بد هم داره و اون اينه كه وقتي حرص ميكنه ، هر جا كه راحت تر باشه رو گاز ميگيره و اين موضوع هنگام شير خوردن معضل بزرگي ميشه . الان 8 تا دندون داره كه كامل در اومده . هر شب با ماماني مسواك ميزنه اين كارو با يه علاقه ي خاصي انجام ميده . وقتي كه حرص ميكنه دندونهاشو روي هم فشار ميده ، خودش دوست داره به صورت مستقل غذا بخوره و به نسبت سنش به خوبي از پسش بر مياد .خودش با ليوان ميتونه آب بخوره و وقتي ته ليوان آب بمونه دستش رو ميكنه تو ليوان و به من آب مي پاشه و ميخنده ، وقتي كاري بهش واگذار ميكني تا حدودي انجامش ميده و اين خيلي خوشايندِ . مثل موقعي كه اسباب بازي هاش توي خونه پراكندست و بهش ميگم مهبد جان اسباب بازي هات رو توي سبد بريز . همشون رو جمع ميكنه و دوباره با اشتياق سبد رو وارونه ميكنه و ....تا بهش ميگم مهبد جان خداحافظي كن ميخواهيم بريم دَ دَ ، بوس پرت ميكنه و باي باي ميكنه . اميدوارم كه چيزي از قلم نيفتاده باشه .

گل پسر اين مطالب رو نوشتم تا وقتي بزرگ شدي ، وقتي كه صدات طنين مردانگي داشت ،اينها رو بخوني و از خاطراتت لذت ببري . گل پسرم من و بابا عاشقتيم و در همين پست 15 ماهگيت رو تبريك ميگيم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله محیا
22 شهریور 91 19:03
سلام به عزیزای دلم.مهبد جون هزار ماشالا خیلی باهوش،عاقل،شیطون و جیگری و واقعآ عشق خاله ای خیلی دوستت دارم شیطون بلایِ من.دست مامان و بابای گلتم درد نکنه که این وبلاگو برات ساختن تا همیشه خاطراتت زنده باشه.امیدوارم وقتی بزرگ شدی قدرشونو بدونی.یه دنیا عشق برای تو که بهترینی.


ازت ممنونم عزيزم .
مامان آمیتیس
23 شهریور 91 0:28
15ماهگیت مبارک مهبد جون فدات بشم
ستاره زمینی
25 شهریور 91 15:46
عزیزم 15 ماهگیت مبارک گل پسری


مرسي عزيزم .
مامان ترنم
25 شهریور 91 23:59
جانم ، مبارك باشه گلم ، ترنم من هم 15 ماه شد .انشاالله كه 150 ساله بشين .قوربون شما برم خاله كه اينقدر شيرين شدي و كارهاي بامزه مي كني بوس


مرسي خاله جون . الهي كه هميشه سالم و پر انرژي باشند .
mamanebaran
26 شهریور 91 12:14
عزيز دلم مبارك باشه 15 ماهگيت عسلم ، اميدوارم هميشه سرحال و شاد و پاينده باشي .
سلام مامان مهبد كوچولوي خوشگل ، مرسي از اينكه به ما سر زدي ، بارانم حالش خيلي بهتره ولي فعلاً بايد آنتي بيوتيك مصرف كنه چون يه مقداري سوزش ادرار داشت ، ولي الان خيلي بهتره الحمدالله ، اميدوارم فرشته هاي زميني ما هميشه سلامت باشن


ممنون عزيزم . الحمدلله كه بهتر شده . اميدوارم زودتر خوب ِ خوب ِ خوب بشه
مامان فهیمه
26 شهریور 91 19:02
ماشالا به این پسر باهوش
عزیزم ممنون که به ما سرزدی محمد حسین هم ازشما تشکر می کنه ایشالا این پسر باهوش به زودی زود خودش این وبلاگو آپ کنه ببوسیدش از طرف من


فهيمه جان ممنون عزيزم .
ستاره زمینی
27 شهریور 91 1:24
مامانیه سپهر
29 شهریور 91 8:35
سلام عزیزو . سلام مهبد جانم. من و سپهر15 ماهگیت رو بهت تبریک میگیم و آرزو میکنیم 120 ساله زیر سایه بابا و مامان مهربونت به خوبی و خوشی زندگی کنی عزیز.
مهدیه جان...
حتما به جام ببوسش.
وای خسته شدم . کی سپهر هم واسه ما شیرین زبونی میکنه؟ دیگه طاقتم طاق شد.


سلام . ممنون عزيزم . سپهر هم به همين زوديا واست شيرين زبوني ميكنه .