جمله گويي مهبد ، خداحافظي تا روزهاي پاياني سال
نفسم ، ميدونم كه توي اين چند پست اخير يكسره راجع به شيرين زبوني هات حرف زدم ، اين بار اومدم بگم كه شيرين زبونِ مامان چند روزي هست كه جمله گويي چند كلمه اي رو آغاز كرده . جملاتي از تركيب كلمات كه عمدتا ً نميتوني با اِ مالكيت ربطشون بدي و بين همه ي كلمه ها كاما ميزاري يعني موقع بيان جمله مكث ميكني . من به دورت بگردم كه ديشب بابا مهدي آبسرد كن يخچال رو از دستت قفل كرد . آخه هنوز قدت به راحتي بهش نميرسه ليوان رو ميبري بالا و قد كشي ميكني تا بتوني يه ليوان آب پر كني و اغلب خيس خيس ميشي !! بعد از قفل شدن آب سرد كن با حالت خواهش به بابايي گفتي " گُفل ، باز ، آب بخوله ، مَبُد جودتي " و من و بابايي كه از صحبت كردنت ضعف كرديم و كلي خنديديم و بابايي تسليم شد و قفل رو برات باز كرد .....
پي نوشت :
نميدونم من نديد بديدم كه هر چيزي رو ميام اينجا مي نويسم يا همه ي مامانا از اينهمه شيرين زبوني مشعوف و از خود بيخود ميشن
بلاچه ي ماماني نوشتن از اينهمه شيرين زبوني هات به خاطر جاودانه كردن تك تك لحظه هاي يادگيريتِ . چون برام مهمه كه پيشرفت هات رو تا اونجا كه توان دارم به ثبت برسونم .
شايد چند روزي پست جديد نداشته باشيم ، چون هنوز خيلي كار دارم كه بايد تا شب عيد تمومشون كنم و يه خورده وقت كم دارم و دلم ميخواد پست هاي اخيرت رو بزارم واسه تبريك عيد ، هفت سين ، تيپ عيدت و حال و هوامون در شب هاي آخر سال .در همين پست به خاطر نبودنم در اين چند روز از همه ي دوست هاي گلم ، خوانندگان وبلاگم و از همه مهمتر گل پسر نازم به خاطر عدم ثبت خاطراتش عذر خواهي ميكنم و قول ميدم تا قبل از تحويل سال چند تا پست خوب داشته باشيم و بعد پرونده ي امسال رو ببنديم و به اميد خدا به استقبال سال 1392 بريم
« در پناه حق »