مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

اون آقاهه مواش تَنده !!

1392/4/15 9:47
نویسنده : مامان مهدیه
1,473 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه شب 3 تايي رفته بوديم بيرون شام بخوريم كه يه بنده خدايي كه خودش سرش رو كامل تراشيده بود و براي براقيت هر چه بيشتر كله اش كلي هم روغن زده بود رو ديدي و سريع گفتي مامان " اين آقاهه مواش تَنده !! "  ( موهاش كنده ) . حالا اينكه آقاهه متوجه صحبتت نشد و يا اينكه به روي خودش نياورد ، نميدونم . به هر حال موضوع ختم شد .

مشغول شام بوديم كه يه خانواده ي ديگه ميز كناريمون نشستن و از قضا مرد خانواده دوباره سرش خلوت بود .....( موهاش ريخته بود )ابرو . يه نگاهي به دور و برت انداختي و دوباره حرفت رو تكرار كردي " مامان آقاهه مواش تَنده ، حالا نه يه بار ، نه دوبار ، صد دفعه تكرار كردي و هر دفعه با انگشت اشارت چنان اشاره ميكردي كه منو بابا مهدي از خجالت سرمون رو پايين انداخته بوديم ..... بالاخره آقاهه طاقت نياورد و با خنده گفت نه عمو موهام نكنده ريخته !!!! بعد با خانومش كلي خنديدندخنده و من و بابا مهدي شرمنده و خجالت زده فقط تند تند معذرت خواهي ميكرديم خجالتخجالت، اون آقا هم مرتب ميگفت نه هيچ اشكالي نداره بچه اس ديگه .... مامان جان درسته كه تو الان كوچولويي ولي اميدوارم ياد بگيري كه سنجيده صحبت كني و يه وقت با حرفهات موجب رنجش و ناراحتي كسي نشي .منتظر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله مهسا
15 تیر 92 11:19
bacham rokkk harfesho mizaneee


خاله عاطفه
15 تیر 92 11:25
الهی فدات بشم من کلی خندیدم


خدا نكنه خاله جون .
مهرنوش مامان مهزیار
15 تیر 92 12:07
خیلی خندیدم حسابی سرحالم آوردی مهبد جون.
مامان خانم خوب پسرمون حتما تا حالا کله ی کچل ندیده بوده


كله كچل كه نديده بود اما روي مو هم خيلي حساسه مثلا ً من ميخوام اذيتش كنم بهش ميگم موهات كو ؟؟؟موهات كنده ؟؟؟ يا ميگم موهاي من بلند تره .... سريع ميدوه ِ جلوي آينه و ميگه ايناها منم مو دارم ....

شیما مامان درینا
15 تیر 92 15:27
ای جانم کلی خندیدم فدات بشم من شیرین زبون


خدا نكنه خاله شيما
مامان روشا
16 تیر 92 9:48
موش بخوره زبون این پسرک رو
کلی خندیدم

به نظرم کسی که از حرف یه بچه ناراحت بشه خیلی بی منطقه

بچه ها
بچه های دوست داشتنی

روزهاتون خوب و شاد


مرسي از دعات خيلي قشنگ بود . بوووووووووووس .
h&t
17 تیر 92 11:37

رمز رو خصوصی گذاشتم


مرسي عزيزم.
زهرا
17 تیر 92 15:45
سلام
ماشالله به این گل پسر
دختر منم حدود 2ماه از کوچولوی شما بزرگتره.
ممنون میشم بیشتر از بازیهایی که باهاش میکنین هم بنویسین برام
اخه من تو شهری با اامکانات تقریبا محدود زندکی میکنم و تجربه ی مامانها و مامان ترها برام خیلی خیلی غنیمته.

خدا برات نگه داره گل دخترت رو . چشم . ولي آدرس وبلاگت رو برام نزاشته بودي عزيزم .
mamanebaran
18 تیر 92 8:25
الهییییییییییییییییی من فدای اون شیرین زبونیان بشم قند عسلممممممم
وای مهدیه جونم وقتی مطلبتو خوندم غش کردم باورت نمیشه , فدای مهبد باهوشممم بشم که اینقده نانازه , قربونت برم که به مو حساسی
خب مامانی بچمون راست گفته دیگه , خجالت نداره که آخه

خدا نكنه خاله جون . بوووووووووووووس واسه خاله مهربون خودم .

مامان آریانا
19 تیر 92 12:21
سلام.ماشاالله به این گل پسر شیرین زبون.


سلام عزيزم . خوشحالم كه برگشتي . اينروزها حسابي سرت شلوغه اما ما رو بي خبر نزار ببينيم با فسقلي چيكار ميكني ؟؟!
الهه مامان یسنا
20 تیر 92 12:38
سلام خوبی؟ دلم تنگ شده بود حسابی وای چقدر خندیدم از حرفش... خوب بچه راست میگفته موهاش تنده بوده دیگه


سلاااااااااام زيارتتون قبول خانومي . دل ما هم خيلي واستون تنگيده بود . الان ميايم وبتون ببينيم چه خبره ؟[چشمك]بوووووووس بووووووووووس
پونه
6 مرداد 92 21:11
خیلی خوبخ خیلی به منم سر بزن


ممنون . اما آدرسي نذاشتي كه به شما سر بزنم !!!!!