مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

فسقلك حاضر جواب

1392/6/6 14:56
نویسنده : مامان مهدیه
730 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم لباس هاي شسته شده رو تا ميكردم و داخل كشو ميذاشتم كه يهو به ذهنم رسيد يه شوخي با فسقلكم بكنم ، جوراب خوشگل سفيد و آبيش رو كه روي ساقش مزين شده به يه خرس كوچولوي آبي رنگ برداشتم و شروع كردم با خودم حرف زدن كه " چه جوراب خوش آب و رنگي ، آخ جون فردا مي پوشم ميرم سركار ، خوشگل ميشم ، آخ جون ..... "

مهبد هم داشت زير چشمي نگاهم ميكرد تا ديد منظورم جوراب ِ مهبد ِ گفت : " نپوشي ها آخه تو بزرگتر از جوراباي مني خُب ، نيميتوني را بري بعد ميخولي زمين با تَله ، خُب ، مي ميري بعد من مامان ندارم بَعَلم بِعيره ، چَشم ماآني؟؟؟!!!! "

( ترجمه : نپوشي ها ، آخه تو بزرگتر از جورابهاي مني ، نميتوني راه بري ، بعد با كله ميخوري زمين ، مي ميري بعد من ديگه مامان ندارم بغلم بگيره ، چشم ماماني ؟)

بعد هم سريع جوراب رو گرفت و گذاشت توي كشو !!!!!!!! اينم من بعد از جواب مهبدم تعجبابلهیول

خيلي دوستت دارم فسقلك ِ حاضر جواب ِ من .......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مهرنوش مامان مهزیار
6 شهریور 92 10:17
عزیزم با سیاست جورابشو گرفت محبتشم نشون داد. مهبد بلای خاله دوست دارم


خاله مهرنوش توي سياست فكر كنم شاگرد چرچيل بوده ....محبتش هم كه مثل يه فرشته ي پاك و كعصوم ميمونه . مرسي كه در كنارمون هستي عزيزم .
مامانیه سپهر
6 شهریور 92 10:20
ماشششششششششششششالا

مهدیه جون، چیکار کردی که مهبد اینقد ناز صحبت میکنه و اونم جمله، اونم جمله های طولانی،
به این حاضرجوابی
تورو خدا بگو مهدیه جونم.
وای اگه پیشم بود که قورتش داده بودم این نیم وجبی رو.
تورو خدا یه بوس محکم و آبدار از طرف من بگیرش.
مدیونی هاااااااااااا

سلام زهرا جون . خوبي عزيزم . خاله جونم نيم وجبي ماشالله يه زبوني داره كه بايد ببينيش فقط ....چشم بوسش ميكنم از طرف شما و يه بويم ازطرف مهبد از راه دوووووور براي شما .بووووووووووووووووووس
mamanebaran
6 شهریور 92 10:34
الهیییییییییییییییییییی من فدات
بشم عسلمممممممممممم
فدای همه جواتبای خوشگلتتت
خب مامان ناز مهبدم درست میگه
هر کی باید جورای خودشو بپوشه
وای مهدیه جوونممم یعنی کلی دلم غش کرد برای این تیکه
نيميتوني را بري بعد ميخولي زمين با تَله


خدا نكنه خاله جون ِ مهربون . خاله جونم حالا اينهمه مهبد لباساي ما رو مي پوشه راه ميره يه بارم من !!! مي بيني خاله فاطمه يه بار ميخواستم خوش پيت برم سر كار نذاشت كه فينگيلي بارانم رو ببوس عزيزم .
خاله عاطفه
6 شهریور 92 11:25
الهی من بگردم که تو جواب دادن دیگه دست مامان جونت از پشت بستی قربونت بشم مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن


ديگه ديگه !! خدا نكنه عزيزم . مي بوسمت .
mamanebaran
6 شهریور 92 13:37
خصوصی عزیزم
مامان امیر حسین
6 شهریور 92 15:23
واااااااای چه پسل سیاست مداریمامانی بچه ها کلی بلدن دورمون بزنن ها


ميبيني خاله جون چه بلا شده و چطوري با سياست جوابمو ميده !!!!!!!!
خاله مهسا
6 شهریور 92 20:30
ey jooon.harmoghe injori mikone begir ye alllame gazesh begirrrrrr mohkam bosesh kon.vayyy che hali mideeeeeeeeeeeee bad sedasham dar nayadddddd.ghorbonet beram azizaaaaammmm


دلم نمياد مهبد رو گاز بگيرم اما محكم بوسش ميكنم ، اما فكر نكني كه صداش در نمياد ها نه اصلا ً ....
عزيزم ممنونم از حضورت و همراهيت .
الهه مامان یسنا
8 شهریور 92 19:41
قربونت برم با این همه حاضر جوابیت. مامان گلت که هیچی منم همینجوری موندم که تو از کجا و به این سرعت این جواب رو پیدا کردی.


خدا نكنه خاله جونم . جوابايي ميده كه آدم نميدونه بايد چه واكنشي نشون بده ، من كه تا چند دقيقه ميرم تو شوك بعد عكس العمل نشون ميدم .[نيشخند]
فاطمه مامان الینا جونی
9 شهریور 92 20:46
سلامممممم خوشگل خاله وای که چقدر خوردنی شدی خاله جون
چه جمله های طولانی بامزه ایی میگه عسلک مامانی معلومه که خیلی با این شیرین زبونیاش شادو سرحال میشید آخه من هر وقت یه خورده کسل باشم دخمل ناز یه کلمه شیرین یا یه جمله کوتاه میگه کلی انرژی میگیرمو شنگول میشم
از خدا میخوام این کچولوهای ناز و معصوم رو در پناه خودش حفظ کنه ... ببوس گل پسرواز طرف من خیلیییییییی زیاد


سلاااااااااام عزيز دلم . خوبي ؟ آره واقعا ً همه ي لحظه هايي كه باهاشم خيلي بهم انرژي ميده ، خيلي با مزه جواب ميده ، همش داريم از دستش ميخنديدم .... انشالله كه همه ي كوچولوهاي پاك و معصوم شاد و سرحال باشند
مامان روشا
12 شهریور 92 9:33
الهی پسرک شیرین زبون


چقدر قشنگ حرف می زنه این وروجک


ممنونم خاله جون . ببوس روشاي نازم رو .
مامانیه سپهر
12 شهریور 92 14:34
سلام مهدیه جونم. خوبی عزیزم. شیرین زبون ما چطوره؟
مهدیه نمیشه یه فایل صوتی یا تصویری از مهبد بزاری از وقتی که اینطوری دلبری میکنه؟
تورو خدا.
بزار که منم بزارم رو گوشیم و ببرم نشون سپهر بدم خوب.باشه؟؟
مهدیه جون کمک میخوام ازت و راهنمایی.
تو واسه تولد مهبد شام دادی یا دسر؟؟
راستش واسه تولد سپهر میخواستیم شام بدیم. ولی هزینه خیلی خیلی زیاد میشد.
اونم با ولخرجیهایی که من میکنم.
لبته بی فکری کردم. فدای سر سپهر. ولی میشه نظرت رو بگی؟ تا سؤال بعدیم رو هم بگم.میسی عزیزم.
بوس بوس

سلام عزيزم . اين دفعه سعي ميكنم يه فايل تصويري يا صوتي ازش بزارم . ميام پيشت عزيزم .
مامان آروین (مریم)
13 شهریور 92 12:13
وای چه پسر خوشگل و ناز و باکلاسی دارین .



ممنونم مريم جون . ممنون از حضور سبزتون در دنياي خاطره هامون . منتظر تشريف فرمايي دوبارتون هستيم .
الهام (مامان امیر علی جون-جیگرم)
13 شهریور 92 23:54
سلام عزیزم وبتون عالیه
پسر تو هم ناز نازه هااااا
خوشحال میشیم به ما هم سری بزنید
راستی با افتخار لینک شدید
منتظر ورودتان هستیم
با تبادل لینک که موافق هستید


سلام ممنونم عزيزم . لطف داري شما . قدم نو رسيده مبارك . شما هم لينك شدي عزيزم .
مامان الناز
19 شهریور 92 1:27
ماشالاه به اين همه نمك و شيرين زبوني خدا از جشم بد دورش كنه بوس عزيزم عاشقتم نمكدون


مرسي مامان الناز عزيز . ميگم آدرس نميزاري ما بتونيم بهت سر بزنيم ؟؟؟؟