بوي ماه مهر
يه سلام پر از مهر در دومين روز مهر به شاهزاده ي شيرين زبون من
عزيزم پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ ...اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ ..و من آرزومند آرزوهایت .. نه بهار با هیچ اردیبهشتی ..نه تابستان با هیچ شهریوری ..و نه زمستان با هیچ اسفندی ..اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد ..پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست .. مهرتان پر مهر و پاييزتان پر باران .....
بگذريم .....
هورا دندان هفدهم و هيجدهمت هم نيش كشيده ( دندانهاي تخت پايين )و يه سفيدي كوچولو از لثه هات بيرون زده ، جاشون به شدت ميخاره و با مظلوميت ميگي " مامان اَندُشتِت رو بده " و انگشت اشاره منو ميكني تو دهنت و با حرص با اون لثه هاي دردناكت گاز ميگيري !!!
بابا مهدي دچار سرماخوردگي شده ، رفتيم براش شلغم خريديم تو واسه مامان زري اينجوري تعريف ميكني : " بابا مهدي مريض شده ، شَغنم خريدم حالش خوب شه "
روي جورابت يه عكس داره كه خيلي هم واضح نيست كه چه موجوديه اما خودت ميگي :" بابا ببين مرغ خواهي خوار داره !!!"
راستي تا يه چيزي يادم نرفته بگم ....
مامان هاي مهربوني كه مطالب ما رو ميخونيد و هميشه به ما لطف داريد يه كمك ميخوام ، ميخوام بدونم چه جوري با زورگويي بچه ها ميشه مقابله كرد كه بچه عصبي و يا لجباز بار نياد ؟؟! براي مهبد مرغ يه پا داره و پرت كردن حواس و دادن اسباب بازي و .... اثر گذار نبوده ، ضمنا ً مهبد خيلييييييي زود رنجه و اصلا ً نميشه بهش بگي بالاي چشماي خوشگلت ابروي كمنده ..... راهنمايي ها و تجربه هاي خوبتون رو از من دريغ نكنيد ..... مرسي