مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

روزهاي ِ آباني ِ ما

1392/8/28 14:01
نویسنده : مامان مهدیه
617 بازدید
اشتراک گذاری

آبان زيبا و طلايي هم داره تموم ميشه ، البته آبان امسال مثل سالهاي قبل پر باران نبود ، ولي كلي خاطره انگيز و زيبا بود .....

ظهر تاسوعا مامان زري نذري داشت . بنابراين از شب قبل اونجا بوديم . موقع پوست گرفتن و خورد كردن سيب زميني ها كه شد همگي دور سفره ي بزرگي نشستيم و تو گل پسر دوست داشتني هم ما رو همراهي ميكردي البته نه با چاقو و پوست گير . با يه روش كاملا ً جديد كه خودت اختراعش كرده بودي . بدين صورت كه يه چاقو تيز كن و يه دونه انبر دست بزرگ برداشته بودي و كاملا ً پسروونه سيب زميني ها رو خورد كردي . اجرت با امام حسين عسل پسرم ..... امسال خيلي كمتر تونستم به مامان زري كمك كنم ولي به قول خاله عاطفه اصل كاري رو نگه داشتن از همه سخت تره نیشخند البته منظور از اصل كاري گل پسر مامان بود كه نبايد به برنج و لپه و .... نزديك ميشد !!!خلاصه نذري پزون هم به خوبي گذشت و پلو و قيمه ي مامان زري مثل هميشه خوشمزه و پر رنگ و لعاب شد .

روز نذري كه داشتيم سيب زميني ها رو سرخ ميكرديم ، ميومدي جلو و از توي ظرف سيب زميني ها هي سيب زميني بر ميداشتي و ميخوردي ، يه بار كه خاله محيا زير چشمي بهت نگاه كرده بود كه متوجهت كنه نبايد زياد دست توي ظرف بكني بهش گفته بودي " آقاي دكتر گفته مهبد سيب مزيني بخوره براش خوبه " !!!!! و اين هم قيافه خاله محيا بعد ار حاضر جوابي ِ تو : تعجبتعجب

روز عاشورا هم مصادف بود با تولد 28 سالگي ِ من !!! همه بهم تبريك ميگفتن و به خاطر مصادف شدن عاشورا با تولدم كلي شوخي ميكردن ! گل پسرم  هم از چند روز قبل همش بهم وعده كادوهاي خوشمزه مثل آبنبات چوبي و آدامس و گاهي هم پيتزا ميداد .... و بعد از كمي فكر كردن خودش ميگفت نه پيتزا نميشه تو ماشينم جا نميشه ....ولي در نهايت بهترين و خوشمزه ترين كادوي دنيا رو بهم داد يه آبنبات چوبي گرد ِ رنگارنگ كه به دليل اينكه شكل ظاهريش خيلي خوشكل بود خودش طاقت نيوورد و بازش كرد و اندكي ازش نوش جون كرد و بعد رو به من كرد و گفت " مامان تولدت مبارك " يه آبنبات چوبي نصفه ي خيلي خوشمزه كه بهترين هديه ي دنيا بود .

از بابا مهدي عزيز هم يه تشكر ويژه دارم كه روز تولدم رو به بهترين وجه ممكن برام زيبا و خاطره انگيز كرد .

تولد مامان مهديه

گل پسر نازنينم خودت كلي سوژه براي عكاسي پيدا ميكني اين چند تا عكس زير از هنرمندي هاي شما دردونه ي كوچولوئه كه براي يادگاري به زير همين پست اضافه اش ميكنم. اون انگورها كه به بند آويخته شده ، خونه ي مادر بزرگه منه كه وقتي در اتاقش رو باز كرده بودي و اين صحنه رو ديدي ، بدو بدو به طرفم اومدي و گفتي مامان يه عالمه انگور كشمشي .....!!!! و سريع گفتي دوربينت رو بده و اين تصويرهاي زيبا رو خلق كردي . اون هاپو هم به قول تو داره كتاب ميخونه و به خاطر همين خيلي برات عجيب بود و ازش عكس انداختي ....

هنر عكاسي مهبد

پسرِ گلم تا هفته ي آينده پستي نخواهيم داشت . اين چند روز برنامه ريزي كرديم و داريم اگه خدا بخواد براي انجام كاري ميريم تهران . من و تو تنهايي .... اميدوارم كه خدا كمكمون كنه و همه چيز همونجوري كه انتظار داريم پيش بره . تازه با چند تا از دوستاي خوبمون ديدار خواهيم داشت. براي ديدن ِ 2 تا فرشته ي ناز لحظه شماري ميكنيم اسماشون رو نميگيم چون سورپرايزه ..... مهبد هم مدام ميگه من ميخوام برم تِرهان با دوستام برم شهر بازي !!!  در امان خدا روزهاي خوبي داشته باشيد .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهه مامان یسنا
27 آبان 92 10:52
سلام مهدیه جونم. تولدت هزاران بار مبارک دوست خوبم... پس آبانی هستی نازنین بانو. نذری مامان زری قبول باشه . پسرک عکاسِ ِ آشپز ِ مهربون ِ شکموی منو مثل آب نبات چوبی بخور ترهان خوش بگذره و با دست پر و ساک پر برگردید
مامان مهدیه
پاسخ
سلام عزيز دلم . ممنونم از همه ي مهربونيات . بله من آباني ام . چشم حتما ً . مرسي از دل ِ مهربون و همراهي ِ هميشگيت عزيزم . ميگم ما دلمون كوچيكه زود تنگ ميشه ، ببينيمتون خانوم ...!
مهرنوش مامان مهزیار
28 آبان 92 10:39
عزیزم تولد مبارک . نذرتون هم قبول . انشاا... تهران تمام کارهات به خوبی انجام میشه. خوش بگذره مهبد رو ببوش عزیزم
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم دوست خوبم . اميدوارم كه همه چي خوب پيش بره ....
مامان آریانا
2 آذر 92 8:53
سلام.تولدت مبارک.تهران خوش بگذره.ببوس مهبد عزیز رو
مامان مهدیه
پاسخ
سلام به روي ماهت . ممنونم عزيزم . ديگه برگشتيم از تهران شما هم گل دختر رو ببوس محكم با اون چشماي نازش.
الهه مامان یسنا
2 آذر 92 9:59
سلام صبح اولین شنبه آخرین ماه پاییز به خیر
مامان مهدیه
پاسخ
سلام عزيزم صبح زيبا و سرد اولين شنبه آخرين ماه پاييز تو هم به خير
مامانیه سپهر
4 آذر 92 10:18
واییییییییییییییییییی خدا من چقد عقبم. به خدا از روی ماهت شرمندم. پارسال یادداشت کرده بودم روز تولدت رو. ولی......... شرمنده مهدیه جان. خیلی با تأخیر.تولدت مبارک. ایشالا 120 ساله سایه ی گرم و امنت روی سر مهبد جون باشه و در کنار آقا مهدی سالیان سال خنده به لب روزها رو سر کنید. نذرتون هم قبول باشه. من عاشق غذاهای نذریم. وقتی تاسوعا و عاشورا میرم خونه مامانم اینا یا مادرشوهرم، عییییییییییییین نخورده ها شروع میکنم .......... بازم شرمنده بابت تأخیر تبریک تولدت عزیزم.
مامان مهدیه
پاسخ
عزيزم ممنونم از محبت هميشگيت كه هميشه بسوي ما جاريه . دشمنت شرمنده گلم . همينكه من احساس ميكنم بهترين دوستان رو توي نقاط مختلف دارم واسم از همه ي تبريك ها شيرين تره . انشالله سال ديگه نذري مامان زري شما هم پيشمون باشيد . نوش جونت باشه .عزيزم ببوس سپهر نازنينم رو .