مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

كوهنورد ِ كوچك

1392/10/28 16:26
نویسنده : مامان مهدیه
687 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز ِ دل ِ مادر

زمستان ِ امسالمون رو سفيده رو سفيده ، همين الان كه دارم واست مي نويسم يه برف خيلي زيبا در حال بارشه و از صبح حدوداي 6 يكسره داره ميباره !!! بعد از سالها خشكي سهم زمستون امسالمون اينه :

سفيد ِ سفيد ، سرد ِ سرد !!!

ديروز به همراه بابا مهدي و عمو مجيد و خاله سيما رفتيم كوهنوردي !!! از بعد از حدوداي 2 ماهگي كه تو رو باردار بودم ديگه كوه به معناي كوهنوردي نرفته بودم ، يادش به خير برنامه ي هر جمعه و تعطيليمون كوه بود و صبحانه ي نوك قله خیال باطل هر چند كه بارها به همراه تو كوه رفته بوديم و صد البته توي كوهپايه هاي اطراف و پاييني كوه كه بيشتر ماشين رو بوده و يا راه مستقيم و اين اولين تجربه ي كوهنوردي ِ تو بود كه به همت ِ بابا مهدي كه بيشتر بغلت گرفت ارتفاعي رو بالا رفتيم .

از اولين واكنش هات توي اولين تجربه ي كوهنورديت بگم كه اولش يه مسافتي رو با ذوق طي كردي و دست در دست ِ بابا جونت جلوتر از من گام برداشتي ، مسافت هايي كه قرار بود به همراه من و دست در دست ِ من طي كني قدم از قدم بر نميداشتي و مي ترسيدي !!!

اگر كسي هشدار ميداد " مواظب باش " كه ديگه تموم .... جنابعالي فكر مي فرمودي كه الان در موقعيت سقوطيم و گريه ميكردي ، شجاعت هم ارثيه آيا ؟؟؟؟ چشمک

 

 جمعه 27 ديماه 1392

جمعه 27 ديماه عكس زير هم وقتي قرار بود به زيبايي ثبت بشه ، بابا مهدي هشدار داد كه مواظب باش مهبد نيفته و تو ترسيدي و اينم شد نتيجه ي اونهمه ظرافت و دقت من !!!

عزيز ِ دل ِ من در حال ترس از سقوط
دوست داشتني ترين موجود دنيا ، خيلي دوستت دارم و برايت خواستار بهترينها از درگاه خداي بزرگ هستم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آريانا
30 دی 92 8:45
خدااين كوهنورد كوچك دوست داشتني رو براتون حفظ كنه.ايشالله كه هميشه شاد باشيد سه تايي
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم عزيزم . مرسي از آرزوي خوبت . معصومه جان من محتاج دعاي هميشگي شما هستم . عزيزم اميدوارم كه خدا گل دختر نازنازي شما رو هم براتون حفظ كنه
مامان روشا
30 دی 92 10:29
سلام دوست خوبم جای مارو هم خالی کنید عزیز در این نعمات خداوندی خوش به حاللتون پسر گل رو ببوسید
مامان مهدیه
پاسخ
سلام به روي ماهت عزيزم . واقعا كه جاي گرماي وجودتون خالي بود عزيزم . انشالله كه سهم مابقي زمستانتون سپيد باشه .
مامان الناز
1 بهمن 92 1:13
قزبون کوهنورد کوچولوی خودم بشم من با اون عینک قشنگت
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه عزيزم . چشمات قشنگ ديده خاله
الهه مامان یسنا
1 بهمن 92 11:23
جونم کوهنورد من آفرین به تو عزیز دل خاله جونم فکر نکنی این پستت رو تازه خوندم ها نه همون روز خونده بودم ولی خوب این تکنولوژی که هی پیشرفت میکنه ما رو تنبل تر میکنه با موبایلم که میام دیگه نمیشه نظر گذاشت شما به اون خوشتیپی و دل بزرگ و نترسِِت ببخش
مامان الینا جونی
1 بهمن 92 16:00
اوه اوه قوربونه پسر کوهنورد چرا گریه میکنیییییییی گلمممممممم نبینم این چهره نگرانتو عزیزممممممممممم خدارو شکرخوب روزهای برفی رو داری ثبت میکنی مهدیه جون ما که هنوز برفی ندیدم تو این مدت آسمون مشهد نمی دونیم واسه چی برفی نمیشه
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه خاله ي مهربونم . جاي شما توي اينهمه سپيدي خالي عزيزم . اميدوارم كه آسمون مشهد هم هر چه زودتر برفي برفي بشه دلتون گرم و لبتون خندون باشه .
خاله محیا
2 بهمن 92 11:24
ای جونم به این کوهنورد خوشتیپ. ایشالا که همیشه شاد و خرم و پایدار باشید.
مامان مهدیه
پاسخ
مرسي خاله محيا . خيلي دوست دارم . اميدوارم كه تنت هميشه سالم ، دلت گرم و لبت خندون باشه .
مامان سیما و کیان جون
3 بهمن 92 10:28
آخی ی ی ی ی ی ی یادته مامان مهدیه چه روزایی داشتیم. چقدر خوش بودیم.چقدر آن تایم بودیم.دلم لک زده واسه یه ساعت از آرامش اون روزااااااا ایشالا مهبد و کیان روز بروز مرد تر و بزرگ تر بشن تا این بار دیگه 6تایی بریم گردش و کوهنوردی و صد البته مسافرت...... مهدیه بیشه رو یادته چقدرررررررررررر خوش گذشت!!!!!!!!! پس به امید روزای خوب آینده و دوستی صدبرابر پایدارتر از دوستی ما واسه ی کوچولوهامون.......
مامان مهدیه
پاسخ
واااااااااااااااااااي بيشه ، كوه ، ناهارهاي جمعه كه به دل ِ دشت و طبيعت ميزديم ، جوجه كباب ، ماهي كباب !!! چه دورانايي داشتيم ها . انشالله امسال بهار 6 تايي جبران ميكنيم . نظرت چيه ؟؟؟؟
خاله عاطفه
3 بهمن 92 11:11
الهی من بگردم کوهنورد.مهدیه جون فکر کنم ارثی باشه آخه منم فوبی سقوط و بلندی دارم قربونت بشم که حداقل دیگه این یکی اخلاقت برده به من (در ضمن مهدیه میدونم جوابت چیه نگووووووو)
مامان مهدیه
پاسخ
ميبيني خاله عاطفه هر چي ارث ِ بده دادي به مهبد!!!!! الان ميتونم تصور كنم چقدر حرصت گرفته ؟؟؟ مورچه گازت گرفته
مامان پریسا
5 بهمن 92 16:29
چه خوب... به جای ما هم از برف بازی لذت ببرید اما خودمونیم عکس اخری چه خوشکل شده
مامان مهدیه
پاسخ
]چشم عزيزم . جاي شما هم خالي بود . چشماتون خوشگل ديده خاله جون
mamanebaran
7 بهمن 92 13:19
عزیزِ دلم کوهنود کوچولوی من ، فدای شکلِ ماهت با اون عینک آفتابیت ، فدای تو بشم که انقدر محافظه کاری وای مهدیه جونم قسمت شجاعت هم ارثیه ایا ؟؟؟؟ کلی غش کردم فدای اون ترسیدنات بشم من ، مهدیه جونم برای پسرم یه عالمه اسپند دود کن ، مرسی دوست خوبم که همیشه کامنتای خوشگلت آذین بخش وبلاگمه
مامان مهدیه
پاسخ
به به به خاله هلوي خودم خدا نكنه خاله جونم . خوشحالم كه لبخند رو مهمون لبهات كردم عزيززززززززززززززم . چشم اسفند هم دود ميكنيم . مهبد جديدا ً فكر ميكنه دلش هم كه درد ميكنه اسفند دود كنيم خوب ميشه قابل شما رو نداشت يه كامنت يادگاري بود براي تو بهترين !
مامان الینا جونی
8 بهمن 92 0:11
منتظر دیدن یه پست جدید از شیرمرد عسلی هستیم
مامان مهدیه
پاسخ
همين الان كه دارم جواب پستت رو مي نويسم با يه پست جديد در خدمتيم بيست تايي ! منتظر حضور گرمت هم هستيم .
مامان مهدی و زهرا
23 بهمن 92 8:58
سلام ، وبلاگ خوبی داری عزیزم و از اون مهمتر چه پسر زیبا و نازنینی داری . خدا واستون نگهش داره انشاا..
مامان مهدیه
پاسخ
سلام ممنونم عزيزم . شما لطف داري .
مامان آمیتیس و علی
10 فروردین 93 3:14
قربونت برم الهی مهبد جون ماشالا چقدر آقا شدی
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه خاله شهره . ممنونم از لطفت . دلم خيلي واست تنگ شده بود عزيزم