مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

اين حس ِ قشنگو مديون تو هستم ...

1392/12/5 9:25
نویسنده : مامان مهدیه
1,007 بازدید
اشتراک گذاری

كافيست كمي دقيق تر به اطرافمان نگاه كنيم ، كافيست كمي مهربان تر باشيم . كافيست نگاهمان را از روزمرگي ها بچرخانيم تا فرشته هاي مخلوق خدا را ببينيم كه چه محتاج نگاهمان و در انتظار قدوممان هستند . فرشته هاي پاك و بي ادعايي كه زلالي و صفا و مهرباني و پاكي تا عمق روح و جانشان ريشه دوانده ، همان هايي كه نگاهشان منتظر است . آنها هم بي صبرانه منتظر بهارند اما براي آنها بهار رنگ ديگريست ، بهار آنها با شميم محبت ما ، با نوازش ما شروع خواهد شد ، آنها بندگان ِ صبور خدايند كه با داشتن نقص عضو حتي پناهي جز خدا هم ندارند !!! خدايا اين ديگر چه حكمتي است ؟! بنده اي معلوليت ذهني و جسمي داشته باشد و پدر و مادر هم نداشته باشد ؟!! مگر دلش را چقدر بزرگ آفريدي كه گنجايش اينهمه كمبود را داشته باشد ؟! نميدانم شايد پاكي و مهرباني و زلال اش به همه ي داشته هاي من مي ارزد ..... خدايا حكمتت را شكر ، تن سالم خودم ، فرزندم ، همسرم و خانواده ام را شكر ..... خدايا به شكرانه ي سلامتي ام همتي ارزاني ام دار كه بتوانم نوازشگر قلب مهربان اينچنين فرشته هاي منتظري باشم . خدايا ممنونم كه بار ديگر سعادت نصيبم كردي و تلنگري به من زدي تا فراموش نكنم در اطرافم چه ميگذرد ؟ جمعه عصر ميهمان اين فرشته ها بوديم ، به گفته ي يكي از همين فرشته ها اينها هيچكدامشان چشمداشتي به هيچ كدام از ماديات دنيا ندارند ، آنها فقط منتظر مهرباني و نوازش و هم صحبتي با ما هستند ، آنها فقط ميخواهند ميزبان باشند و پذيراي مهر مردم ، اينها را نوشتم نه براي ريا ، نه براي فخر فروشي ، نه براي هيچ چيز ديگر ، جز اينكه خواستم تلنگري زده باشم به خودم ، به شما و در آينده به پسرم ، خواستم به او بياموزم كه شاكر باشد و به شكرانه ي سلامتي اش دلجويي از اين مخلوقات خاص خدا در برنامه ي زندگي اش قرار دهد . خواستم بگويم اينقدر قلب هايشان صاف و يكدست است كه 3 روز پس از ملاقاتشان هنوز هم مملو از حس هاي زيباي زندگي ام .خدايا ممنونم ...

ماه بالای سر آبادی است

اهل آبادی درخواب

 روی این مهتابی، خشت غربت را می بویم

باغ همسایه چراغش روشن، من چراغم خاموش

ماه تابیده به بشقاب خیاربه لب کوزه آب

غوکها میخوانند

مرغ حق هم گاهی

نیمه شب بایدباشد دب اکبر آنست دو وجب بالاتر ازبام

آسمان آبی نیست، روز آبی بود

یاد من باشد، هرچه پروانه که می افتد در آب، زود ازآب در آرم

  یاد من باشد، کاری نکنم، که به قانون زمین بر بخورد

یاد من باشد ،فردا لب جوی، حوله ام را هم باچوبه بشویم

یاد من باشد تنها هستم

ماه بالای سرتنهایی است...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله عاطفه
5 اسفند 92 11:21
خدایا شکرت .مهدیه جون باز هم مثل همیشه نوشته هات عااااااااااالی بود و تونستی این حس قشنگت رو به ما هم القا کنی عزیزم.ممنون از این متن زیبایی که نوشتی و تلنگری زدی به ما خوش به سعادتت که تونستی بری.انشاا... همیشه شاد و سالم باشید. این حس قشنگو مدیون تو هستم ،تو با منیو من از عشق تو مستم .دستاتو میگیرم مثل پر پرواز .....
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم عاطفه جونم . توي جشن جاي شما خالي بود عزيزم .مرسي از ادامه دادن شعر . زيبا بود .
مامان مهدی و زهرا
5 اسفند 92 18:51
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم دوست خوبم . شما خودت گلي.