مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

گنجينه ي ارزشمند كودكي

1393/3/11 15:01
نویسنده : مامان مهدیه
490 بازدید
اشتراک گذاری

مادامی که اين کودکان در کنارت هستند تامی توانی دوستشان بدار. خود را فراموش کن و به ايشان خدمت نما. شفقت فراوان خود را از آن ها دريغ مدار. مادامی که اين موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هيچ يک از رفتار کودکانه آن ها بدون قدردانی بماند.

       اين شادمانی که اکنون در دسترس توست مدت زيادی نخواهد ماند. اين دست نرم کوچکی که در دست تو آشيانه دارد در حالی که در آفتاب قدم می زنی ، هميشه با تو نخواهد بود.

       همينگونه اين پاهايی که در کنارت می دوند يا صداهای مشتاقی که بدون وقفه و با هيجان، هزاران سوال از تو می پرسند تا ابد نيستند. اين صورت های قابل اعتماد که به طرف تو توجه می کنند يا بازوان کوچکی که بر گردن تو حلقه می شوند و لبان گرمی که بر روی گونه های تو فشار می آورند دائمی نيستند. همينطور بدن های کوچکی که در کنار تو زانو می زنند و مناجات زمزمه می کنند هميشگی نخواهند بود.

       پس دوستشان بدار و محبت آن ها را جلب کن و تمام گنجينه قلب خودت را برايشان ارزانی بدار. روزهايش را از شادی پر کن و در خوشی و شادمانی معصومانه شان، شريک باش.

       دوره طفوليت ، ايامی بيش نيست. آگاه باش که برای هميشه از دست خواهد رفت.

پي نوشت :

1- اين روزها در حال بازبيني ِ فيلم ها و عكس هاي 3 سال قبل هستم . ميگذره ، خيلي همه چيز زود ميگذره ، خيلي از ماجراها تموم شده و شده خاطره ، خيلي از خاطره ها كمرنگ شدند و بعضي هاشون از گوشه ي ذهن فراموشكارم فرار كرده بودند كه با ديدن تصاوير دوباره به ياد آوردمشون .... خدايا سپاس بخاطر همه ي روزهاي گذشته و حال و آينده .... خدايا كمكم كن اين دستاي نرم كوچولو و اين پاهاي استوار كوچولو و اون صداهاي مشتاق رو هميشه و هميشه دريابم ، هميشه بهشون توجه كنم و ازت ميخوام انرژي بهم بدي كه بتونم به اوج گرفتن و به كمال رسوندن هديه ي آسمونيت كمك كنم .

2 - عمر گران ميگذرد خواهي نخواهي سعي بر آن كن نرود رو به تباهي .... عاشق اين ترانه ام و هميشه با خودم زمزمه اش ميكنم . طفوليت هم مستثني از اين قضيه نيست .

3 - اينروزها حس خوبي دارم ، حس ِ خيلي خوب . آرام

4 - نميدونم نويسنده ي اين متن زيبا كي بوده ، اما نويسنده ي محترم منو ببخش كه بي اجازت و بدون ذكر نامت مطلبت رو اينجا نوشتم . توي گوگل هم سرچ كردم توي خيلي وبلاگها بود اما هيچ كجا ذكري از نام نويسنده نشده بود يا من پيدا نكردم . به هر حال مرسي نويسنده كه يه تلنگري بهم زدي .

 

پسندها (3)

نظرات (4)

الناز
11 خرداد 93 15:13
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! -------------
مامان مهدیه
پاسخ
سلام . ممنونم از لطفتون . چشم .
مامان النازي
11 خرداد 93 15:42
عزیز دلم سلام خوبی ببخش دیر اومدم پیشت ، نبودم .وای چیزی نمونده تا تولدت پیشاپیش تولدت مبارک ایشالاه 120 سالگیت بوس واسه گل پسر و مامان مهربون
مامان مهدیه
پاسخ
سلام عزيزم . هميشه به سفر دوست خوبم . مرسي خاله جووووون . دوستتون داريم
الهه
11 خرداد 93 23:50
عزیزم خیلی دلم گرفت الان به سالها بعد فکر کردم و دلم گرفت که گیگه نمیشه این لحظه های زیبا رو با هم داشته باشیم البته به این شکل وشمایل....چه متن قشنگی مرسی مهدیه جان که برای ما هم نوشتی که تلنگری بهمون بخوره و ازین لحظه لحظه های ناب بیشتر استفاده کنیم...حالت رو میفهمم وقتی نزدیک تولد بچه هامون میشه یه حس نابی لبریزمون میکنه مگه نه...
مامان مهدیه
پاسخ
عزيزم همه ي اينروزهاي شيرين ميگذرن و فقط خاطره هاشون مي مونه . و شيريني هاي جديد جايگزين ميشه !! اميدوارم كه هممون قدر اين لحظه هاي ناب رو بدونيم و بتونيم بهترين خاطره ها رو به ذهنهامون بسپريم . آره الان لبريزم از حس ناب مادري و يه عالمه شور و شوق دارم كه پسرم 3 ساله شده .... و اينهمه شوق من بخاطر اشتياق وصف ناپذيره مهبد ِ .... خدا كنه كه بتونم براش يه روز خاطره انگيز بسازم .
مامان آریانا
13 خرداد 93 7:32
پيشاپيش تولدت مبارك گل پسر.
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله ي مهربون