مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

دكتر مهبد

1393/4/7 9:35
نویسنده : مامان مهدیه
914 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه ظهر : براي خريد به فروشگاه حامي رفته بوديم و در بين بخش اسباب بازي ها ، چشمت خورد به يه تلفن و ازم خواستي كه برات بخرمش ، خريدن تلفن همانا و تا چند ساعت بعد دكتر بازي و خنده همان ...!

بعله شما آقاي دكتر مهبد بودي و من خانوم منشي ....، من گوشيُ جواب ميدادم و شما تلفني مريض ها رو درمان ميكردي ، براي يكي قرص سفيد و براي ديگري قرص زرد تجويز ميكردي و بعضي ها هم با شربت مَم مَم خوب ميشدن ، شربت مم مَم يا همون اسماويت از نظرت داروي شفا بخشي ِ كه براي همه ي بيحالي ها و كسالت هات مورد استفاده قرار ميگيره . كلا ً هر موقع احساس ناخوشايندي بهت دست ميده دو تا دارو براي خودت تجويز ميكني ،" اسفند دود كن و مم مم بده "

من هم سعي ميكردم براي دكتر كوچولو مواردي رو مطرح كنم كه احساس ميكردم مهبد بيشتر انجامشون ميده تا ببينم نظر دكتر كوچولو چيه ؟! يه موردش كه به نظرم از همه با مزه تر بود اين بود كه گفتم دكتر ، خانومه ميگه " بچم حموم رو خيلي دوست داره اما نميزاره با شامپو سرش رو بشورم همش گريه ميكنه ، چكار كنم ؟! "

دكتر قاطعانه در جواب گفت " دستش رو محكم بكش ببر حموم و تو سرش يه عالمه كف بريز و به زور سرش رو بشور " خندهقه قهه

گفتم دكتر ميگه آخه خيلي گريه ميكنه و جيغ ميكشه تو حموم اگه كف تو سرش بريزم !!!!!

دكتر مهبد تفكري كرد و دستش رو توي ريش هاش كشيد و گفت : " خب كتكش بزن " تعجب

من كه از شدت خشونت و قاطعانه بودن دكتر و از تجويزهاش به وجد اومده بودم كلي خنديدم و گفتم يالا بريم حموم دكتر ميخوام محكم با يه عالمه كف سرت رو بشورم چشمک اگه گريه هم كني كتكت بزنم !

دكتر لبخندي مليح و خونسردانه تحويلم و داد و گفت " من دكترم ، هر چي من بگم "  نه

يكي ديگه از مريضها هم تماس گرفت و گفت " دكتر بچم گوشت نميخوره و مرغ هم به ندرت چه بكنم كه كوچولو نَمونه و مگه كه نبايد بچه گوشت و مرغ بخوره ؟!

دكتر فرمودند كه " خب يه غذاي خوشمزه بپز كه توش گوشت نداشته باشه ، پلوي سيفيد بخوره بزرگ ميشه  "

از ديگر فرمايشات دكتر هم اين بود كه : پفك كم بخوره ، چيپس مامانش بپزه با ماست بخوره ، حتما ً مسواك نزده كه دلش درد ميكنه ، ببرش دستشويي دستاش رو با مانع بشوره پا دردش خوب ميشه ، حتما تو پارك خورده زمين كه داره گريه ميكنه ، آب بازي كنه سرش خوب ميشه ، براش جايزه بخر ، كرم بماله به چشمش تا آب دماغش نياد ، حتما ً يادش رفته ج.ي.ش كنه سرما خورده و هزار تا تجويز جذاب ديگه ..... كلي از همنشيني با دكتر و گوش دادن به فرمايشاتشون مستفيذ شدم و انرژي كسب كردم ، بس كه خنديدم دلم درد گرفته بود كه دكتر برام قرص زرد تجويز كرد . راستي دكتر مريضِ حضوري هم نمي پذيره و فقط و فقط تلفني پاسخگو هستن !!!! قه قهه

ماماني دور دكتر مهبد و تجويزهاش بگرده كه پنج شنبه مون رو زيباتر كرد .......بغل

پسندها (9)

نظرات (17)

الهه
7 تیر 93 14:01
ای جونممممممممممممممممممممممم خدایا چقدر خندیدم کرم بزن چشمش آب دماغش نیاد خداااااااااااااااااا
مامان مهدیه
پاسخ
آره خاله جون خلاصه اگه يه روز خدايي نكرده آبريزش بيني داشتين امتحان كنيد . دكتر تجربه هاي گرانبهايي داره ها
الهه مامان یسنا
7 تیر 93 14:39
ای ول منم اول شدم
مامان مهدیه
پاسخ
فدات بانوي هميشه اول
مامان روشا
7 تیر 93 17:26
ای جانم آقای دکتر خشن خیلی بامزه بود حالا این جریان کتک از کجا امده؟؟؟؟
مامان مهدیه
پاسخ
ببين دكتر جان اين جريان كتك هم احتمالاً ازيكي دو بار تهديدات مامان دكتر مهبد نشات گرفته
مامان النازي
8 تیر 93 1:41
عزيز دلم چه اقاي دكتر بامزه اي دستاشو با مانع بشوره تا پادردش خوب بشه قربونت برم شيرين زبون
مامان مهدیه
پاسخ
بعله خاله من امتحان كردم ، تجربيات دكتر مهبد واسه ي خودش كه جواب ميده
مامان آریانا
8 تیر 93 8:07
الهي .دكترمهبد.شيرين زبون خاله .مي شه براي منم امروز دستم درد مي كنه يه دارو تجويز كني.به غير از كتك و مانع.
مامان مهدیه
پاسخ
قربونت برم عزيزم . اميدوارم كه زودتر خوب بشي .... امشب مشكلتون رو با دكتر در ميون ميزارم اما فكر كنم بهتره تماس بگيري !!!!
مامان الینا جونی
8 تیر 93 10:43
عزیززززززززززززز دلم چه دکترییییی خاله منم تجویز میکنی شماره ات چنده ؟؟ قروبونه اون تجویز حمامت الینا م خیلی موقع شامپو زدن فرارریه پس این تجویزتون کارسازه انجامش بدمممم خیلی شیرین بوده مهدیه جون اون لحظه یه دل سیر خندیدی دیگه ببوس روی ماه خوشگلمو
مامان مهدیه
پاسخ
خاله جون براي كسب اطلاعات بيشتر با 118 تماس بگيريد جات خالي بود عزيزم ، اينقدر خنديدم كه مهبد ميخواست قرص ديوونه ها رو برام تجويز كنه ، مونده بود آخه مگه منشي هم اينقدر ميخنده !!!!!!!!!!!!!
مامان زینب
12 تیر 93 23:43
کلی لذت بردم از خوندن تجویزا واقعا شیرین زبونی بچه ها خیلی دلچسب چشم نخوری ایشالا
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله جون . خوشحالم كه لذت بردين .
منا (مامان کورش )
13 تیر 93 18:02
فدای این دکتر خوشمل وناز اقای دکتر لطف کنید ادرس مطبتون بهم بدید خخخخخخخخخخخ
مامان مهدیه
پاسخ
خدا نكنه خاله ي مهربون . خاله جون دكتر گفتن كه حضوري پذيرش ندارن فقط تلفني
ارام
14 تیر 93 12:25
شماره ش رو 118 نداره...لطفا خودتون بدين
مامان مهدیه
پاسخ
بعله حتما ً. 09188000000
خاله محیا
14 تیر 93 18:15
سلام به عزیزای دلم.گل پسر چند وقتی هست که نتونستم به خونه خاطراتت سری بزنم امروز که اومدم از همه شیرین کاریات،حرف زدنای خوشگلت و ... بیشتر از پیش لذت بردم. این روزا حال و هوای خونمون بی تو یه جوری شده دیگه تا عصر مدرسه میمونی و هرروز ما سر ساعت 12 منتظر شنیدن صدای زنگ کوچولوی دوست داشتنیمونیم که از در بیادو بگه سلام محیا ببین چی درست کردم... بابا بهمن و مامان زری هم از موندنت تو مدرسه واقعا ناراحتن و هرروز دلشون میخواد که بیان سراغت. به هر حال گل پسر دوست داشتنی بدون که هرجا باشی ما واقعا دوستت داریم و بهترینهارو از خدا برای تو که همه زندگیمونی خواستاریم. امیدوارم که همیشه موفق و موید باشی دردونه خاله. و اما مهدیه جون خواهر مهربون بدون که در دنیا هیچ چیز ارزش نگرانی ندارد وقتی رویای زیبایی مثل "خدا" ساکن قلبت باشد و این زیباترین آرزوییست که برایت دارم. امیدوارم که همیشه شاد و سرحال باشید و خدا در تمامی مراحل زندگی یار و یاورتون باشه. دوستتون دارم. بوووووسسس
مامان مهدیه
پاسخ
سلام خاله ي مهربون و با محبت . ممنونم از اينكه براي حضور مهبد در خونتون ابراز لطف كردي . از اينكه مهبد توي اين مدت هم ميومد و اذيت ميشديد ببخشيد . ميدونم كه مامان زري و بابا بهمن و تو خيلي در حقمون لطف كرديد و هميشه با روي گشاده پذيراي مهبد بوديد . ميدونم كه از خودم بيشتر براي آسايشش زحمت كشيديد ، ميدونم هميشه بهش محبت داشتين تا در ساعات عدم حضور من بهش بد نگذره . هميشه هواشو داشتين .... از همينجا از شماها كه از سه سال آسايشتون گذشتين قدرداني ميكنم و بر دستان پر مهرتون بوسه ميزنم . باشد كه در شاديها برايتان جبران كنم . حالا بريم سراغ جوجه : گزارش لحظه به لحظه ي جوجه بعد از ساعت 13 از خاله كبريا دريافت ميشه . اگه كوچكترين فشاري به جوجه وارد بشه از خستگي تا نق و نوق كردن ماماني با سرعت نور مرخصي ميگيره و جلوي در مهد حاضره . الحمدلله كه روز گذشته ساعات خوبي رو گذرونده بود و يك ساعتي هم خوابيده بود . جاي نگراني نيست . نگران نباش و به بقيه هم بگو جوجه كوچولوي من ديگه واسه خودش داره مردي ميشه ...از آرزوي زيبات هم ممنونم خواهر كوچولوي من !
مامان فريبا
15 تیر 93 7:27
جونم به مهبد شكرشكن و مامان مهديه ي با حوصله و خوش ذوقش. الهي بگردمش با تجويزاش. ببوسش دكتر جونم رو. مهديه جونم نميدونم وبلاگ دختر سمانه رفتي يا نه. آدرسش اينه: http://asalsoltani.niniweblog.com اونجا ميتوني براش پيغام بذاري. ايميلش هم برات خصوصي ميذارم عزيزم.
مامان مهدیه
پاسخ
فداي شما خاله ي مهربون . چشم شما هم روي ماه نيروانام رو ببوسين . ممنون از اينكه به فكري و برام آدرسش رو فرستادي . خيلي دوستتون دارم مخصوصا ً اون نقطه ي روشن تو وجودت رو .
مامان فريبا
15 تیر 93 7:31
تيك خصوصيش رو يادم رفت بزنم عزيزم. تو خصوصي حسابش كن.
مامان مهدیه
پاسخ
به چشم اطاعت ميشه
مامان سیما
15 تیر 93 10:28
به از این دکترررررر مهربون...
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم خاله سيماي مهربوووون
مامان باران
15 تیر 93 12:34
ای جووووووووووووووووووووووونم دکتر خوشگلم فدات بشم الهی عسل خاله شربت مم مم عالی بود چشم یه غذای خوشمزه درست می کنیم که توش گوشت نداشته باشه عزیزم عاشقتــــــــــــــــــــم
مامان مهدیه
پاسخ
اي جون به شما خاله ي مهربون كه دلمون برات خيلي تنگ شده . آخ جون دستپخت خاله فاطمه خوردن دارههههههههههه بووووووووووووووس
الهه
17 تیر 93 13:55
کجایی بانو... دلتنگیم
مامان مهدیه
پاسخ
در خدمتيم عزيزم . قربون دلتنگيهاتون . ما هم دلمون واستون خيلي تنگه !!!
شیما مامان درینا
18 تیر 93 1:42
وای کلی خندیدم.... هم از شیرین زبونی های شازده هم روایت جالب مامانش که بی کم و کاسته..... دکتر کوچولو عاشق اون تجویزات شدم.... خیلی عسلی خاله.... امیدوارم تو همه مراحل موفق باشی مهدیه جونم من همیشه مدیون محبتتم ببخش که دیر سر میزنم... متوجه شدم تمام وقت میره مهد.... امیدوارم مثل هميشه موفق باشه
مامان مهدیه
پاسخ
اي جونم ببين كي اومده پيشمون . خانومي اين حرف رو نزن ! من كامل تو رو درك ميكنم . ميدونم كه ساميار كوچولو و دريناي ناز خاله بيشتر وقتت رو ميگيرن . همين كه برامون پست جديد بزاري و ما رو از احوال خودتون با خبر كنيد ، خدا رو صدها بار شكر ميكنم . آره جوجه ي ما هم تمام وقت ميره مهد ! مرسي از مهربونيات . عاشقتم شيماي عزيز و خيلي خيلي دلتنگت ...
مامان گلشن
28 تیر 93 12:26
هزار هزار ماشا الله برای اقا دکترررررررررررر
مامان مهدیه
پاسخ
ممنون خاله ي مهربون .