مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

بلند پرواز همچون عقــــــــــــــــــاب !

1393/7/7 10:02
نویسنده : مامان مهدیه
598 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم سلام و صبح زيباي پاييزيت بخير ....

اينروزها بيش از پيش دلداده ي صحبتها و شيرين كاريهات شدم و هر روز و هر لحظه شاكر و سپاسگزار خداي خوب و مهربونم كه هميشه رحمان و رحيميش همراهي ِ مون كرده ، اينروزها به قدري بزرگ منشانه رفتار ميكني و صحبت ميكني كه من و بابايي غرق در لذت ميشيم و همه ي سه سال و سه ماه و بيست و سه روزي كه به سرعت برق و باد گذشته رو در كلام شيرينت مرور ميكنيم ...

عشقت به ماشين شاسي بلند و تازگي ها به ساخت و ساز خونه هاي چند طبقه همچنان ادامه داره و با هر ترفند و نقشه اي دوست داري به اين دوتا آرزوت برسي . مدتي پيش كه براي كوتاهي موهام به آرايشگاه ميرفتيم ، ازم پرسيدي كجا قراره بريم ؟ من هم برات توضيح دادم كه بايد قبل از اومدن بابايي بريم آرايشگاه چون ميخوام بابا رو سورپرايز كنم . بعد مفهوم سورپرايز رو ازم پرسيدي و وقتي با زبان كودكانه از هيجان برات گفتم خيلي شيرين جواب دادي كه " نميشه بابا رو سوپري كنيم بريم شاسي بلند بخريم ؟؟!! "

ديروز عصر هم قُلكِت رو برام آوردي كه " ببين من چقدر پول جمع كردم ،امروز بريم ماشينمون رو عوض كنيم؟ "

يه درخواست هم از بابا جون داشتي " ماشين شارژيم رو نزار زير سخت ِ پاركينگ ( سقفِ پاركينگ ) !!! بزار تو باروون و يه عالمه برف تا خراب بشه ....  بابا جون : چرا پسرم ؟؟

و  مهبد  : " چون مامانم برام يه ماشين بخره كه سختش باز بشه !!! " 

شغلي كه براي آينده ات برگزيدي " خلبــــان  "        

خوشحالم كه بلند پروازي مثل يك عقاب ! و اميدوارم روز به روز خواسته هايت بزرگتر بشه و با تلاش بي وقفه بتوني به همه ي خواسته هات جامه عمل بپوشوني .

دردونه ي شيرين زبونم اينقدر اصرار كردي كه يك بار ديگه براي ديدن شهر موشها راهي سينما شديم و اينبار عكس العملت خيلي متفاوت بود ، انگار تازه متوجه پيروزي موشهاي كوچولو و قدرت ِ اونها شدي و فهميدي پشت زشتي و سياهي گربه هاي وحشي ضعفي وجود داره و تفسيرت اين بود كه موشها همشون قوي اند اما گربه ها فقط يكيشون قوي بود ! و تا ساعتها و روزهاي بعد جريان اين فيلم رو براي همه تعريف ميكردي ...

اينقدر قصه شهر موشها به دلت نشسته كه هر موقع از جلوي سينما رد ميشيم درخواست تماشاي شهر موشها رو داري ... راستش رو بخواي چند روز پيش توي يكي از وبلاگها نقدي راجع به اين فيلم شده بود و اينقدر محتواي اين فيلم رو زننده و زشت عنوان كرده بود كه به ديده هاي خودم توي اين فيلم شك كردم !!!! دلم ميخواد حالا كه صحبت اين فيلم پيش اومده به اون مادر نگران بگم كه : مادر عزيزي كه اين فيلم رو پر از صحنه هاي زشت و زننده و ناجور ديدين و روابط بين موشهاي زن و مرد رو براي كودكان نگران كننده ديدين ، اين ما هستيم كه به عنوان الگو براي فرزندانمون به اين روابط و به اين صحنه ها معنا ميديم ، كودكان ما هيچ درك زشتي از اين روابط ندارند و نخواهند داشت به شرطي كه فكرشون رو به سمت درست سوق بديم ..... بگذريم ...!!

روزهاي پاييزيمون بيشتر امور تحت اختياره ، انگار زندگي نظم پيدا كرده و انگار بهتر برنامه ريزي ميكنيم . بزرگترين دغدغه ي اينروزهامون مسئله بد غذا خوردن ِ گل پسر ِ ..... انگار اين دغدغه برام شده مثل يه بحران ِ جدي !! منوي غذايي انتخابي گل پسر روز به روز در حال كاهش ِ و در حال حاضر فقط و فقط به ماكاروني ، برنج سفيد ، كوكو سيب زميني و ميگو ختم ميشه . هر غذايي با هر تزئيني نميتونه ذائقه ي اين گل پسر رو عوض كنه . ميترسم كه بد غذا بموني و بدنت ويتامين و پروتئين و ... دريافت نكنه . فعلن به زور دارو به بدنت ويتامين رساني ميكنيم . كسي راهكاري برامون در نظر نداره ؟؟؟

ديگه جونم برات بگه كه به درخواست خودت ، ديشب اولين حمام رفتن بصورت مستقل رو تجربه كردي ، دستشويي رفتن ، دستهاي كوچولوت رو شستن هم كه مدتيه خودت به تنهايي اما با نظارت من از پَسِش بر مياي . گاها ً درخواست ميكني كه تنهايي مهموني بري ، بهت تبريك ميگم 3 - 4 بار بدون من شب رو خونه ي مامان زري گذروندي ، اگرچه من اون شبها دلم خيلي بي تاب و بي قرار بود ، اما تو كوچولوَك من مستقل شدنت رو به رخم كشيدي .

از وقتي پاييز از راه رسيده خيلي منتظر باروني ، منتظر رعد و برقي ، و ما هم همچنان منتظر ِ بارش رحمت ِ خدا تا تو به آرزوي قشنگت برسي ، و در آخر آرزو ميكنم توي اين فصل بتونيم همه ي بديهامون رو به دست باد بسپريم و دلهامون رو به بارون !!!!

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

الهه مامان یسنا
15 مهر 93 9:56
عزیز دلم عقاب بلند پرواز من ایشالا به همه آرزوهات برسی. یسنا هم چند وقته به ماشین شاسی بلند گیر داده و هرروز میگه ماشینمون رو عوض کنیم و شاسی بلند سفید بخریم ...قربون اون حس استقلالت مرد کوچولوی بزرگ
مامان مهدیه
پاسخ
قربونت برم خاله ي مهربون و هميشه همراه . الهي كه يسنا جون هم به همه ي آرزوهاي قشنگش بره .