مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

اسفند ماه و حَوِل حالِنــــــــا الي احسن الحال !

1393/12/23 10:35
نویسنده : مامان مهدیه
631 بازدید
اشتراک گذاری

قند عسل مامان سلام

يه سلام پر انرژي تو روزهاي پر مشغله ي پايان اسفند ! اينروزها بوي بهــــــــــــــار از همه جا به مشام ميرسه ، از رقص ملحفه ها در باد و از شيشه هاي غبار زدوده ي براق و از خانه هاي بي پرده و از خيابانهاي شلوغ و از همهمه ي آدمها در فروشگاههاي آجيل و شيريني و شكلات .

پس يه سلام ديگه به بهــــــــــــــــار !

به بهاري كه با اومدنش كلي تحول رو تحويلمون ميده ، با اومدنش رنگ و بوي طراوت رو به همه جا پراكنده ميكنه ، با اومدنش حتي دلهامون رو هم جلا ميده، خداي خوب و مهــــربونم ممنونم كه حال ما رو هم دگرگون ميكني با تغيير رنگ فصلهاي سالت .

گل پسرم 15 اسفند روز درختكاري بود ، و خيلي دوست داشتم برنامه ريزي داشته باشم تا با دوستاي هم سن و سالت يه نهال كوچيك بكاري ، خيلي به گل و گياه علاقه داري و هديه ي يك شاخه گل چنان حالت رو عوض ميكنه كه وصف كردني نيست ، چشمات ميدرخشه وقتي به گلي آب ميدي و قلبت پر از مهربوني ميشه وقتي منو سرزنش ميكني كه چرا گلي پژمرده شده و من به موقع آبش ندادم ، متاسفانه برنامه هامون جور نشد كه بتونم با دوستات اين برنامه رو عملي كنم و تمام هم و غمم اين شده بود كه بتونيم با كمك همديگه يه نهال در يك گوشه اي بكاريم و تو از رشد كردن و بزرگ شدن درخت لذت ببري ، حياط خونمون هم متاسفانه متاسفانه باغچه ي بزرگي داره كه به لطف ساكنين قبلي خانه ، پر از نخاله هاي ساختماني مثل آجر و سيمان و .... بود كه تقريبا ً چون پشت ساختمون قرار گرفته هيچ رفت و آمدي هم بهش نميشد !!! از روزيكه ساكن اين خونه شده بوديم ، وضعيت نا به سامان حياط آزارمون ميداد چون بالكن خونه ي ما ديدش به سمت حياط بود ، هميشه با اومدن بهار توي بالكن ميرفتي و ذوق حياز بقيه همسايه ها رو ميكردي كه چه شكوفه هاي زيبايي حياطشون رو مزين كرده و هميشه با جمله ي " عجب بهاري "  توصيف ميكردي هر چه زيبايي رو كه ميديدي .

به همين خاطر همت كرديم و دوتايي دستكش به دست به حياط رفتيم و چند كيسه زباله جمع آوري كرديم و چوب ها رو گوشه اي جمع كرديم تا جشن چهارشنبه سوريمون رو باهاش به پا كنيم و  نخاله هاي ساختموني رو به گوشه اي از باغچه انتقال داديم تا در اولين فرصت به مكان مناسبي انتقالشون بديم ! خلاصه كلي زحمت كشيدي تا زباله هاي همسايه هاي بي مبالات رو جمع و جور كنيم ، اما هر دومون حس خوبي داشتيم . بعد هم براي خريد درخت به يك گلخونه رفتيم و انتخابش رو به عهده خودت گزاشتم ، نهال گيلاس و بوته ي كوچيك رز  اولين و آخرين گزينه اي بود كه توجهت رو جلب كرد ، آب دهنت رو قورت ميدادي و ميگفتي " آخه من خيلي گيلاس دوست دارم " . خلاصه با كمك باباي مهربونت چاله كنديم و درختت رو كاشتيم و از اون روز خيلي خوشحالي كه به درختت و به بوته ي گلت آب ميدي ! عكسهاي روز درختكاري و تلاش ِ قابل ستايشت رو براي جان بخشيدن به حياط خونه رو در ادامه مطلب ميزارم .

اينروزهاي پاياني سال خارج از خونه تكوني مشغله هاي زيادي داشتيم كه فرصت نشد خاطره هات رو زودتر برات موندگار كنم ،16 اسفند ماه با دوستاي مهدكودكيت رفته بوديد سينما و گورداله رو به تماشا نشسته بوديد و چقدر برامون از خنده ها و شيطنتهاي اونروزت تعريف كردي .  به دنيا اومدن مهرسام عزيزم در تاريخ 17 اسفند ماه ، يكي از بهترين عيدي هاي امسال بود ، الهام عزيزم قدمش مبارك و براتون بهترينها رو از خدا آرزو ميكنم . روز 18 اسفند جشن پايان سال رو براتون توي مهد برگزار كردن و گذروندن روزت با عمو نوروز و حاجي فيروز و دادن يه تنگ بلور و ماهي قرمز كلي سر كيف آورده بودت . 19 اسفند هم ازتون عكس گرفته بودن و تو خوشحال بودي كه لباسهاتو خودت انتخاب كردي كه چه بپوشي تا عكست رو بگيرن !  شغل من و بابا هم يه جوريه كه پايان سال جز شلوغ ترين ايام كاريمون محسوب ميشه و فرصت سر خاروندن رو هم ازمون ميگيره ، اين بود كه اين پست رو به مهمترين خاطرات اسفند ماهت اختصاص دادم و همه رو تيتر وار برات خاطره كردم . خداي خوب و مهربونم در آخر ازت ميخوام حال همه ي ملت ايران زمين رو به بهترين حالت ممكن تحول بفرما . خداي خوب پاكي ها بهمون كمك كن كه بتونيم شب عيد خنده رو روي لب نيازمندان هم بنشونيم ، خدايا كمكمون كن كه بتونيم حال همنوعاني كه به هر دليلي ممكنه اينروزها حال خوبي نداشته باشن رو درك كنيم ، بهمون كمك كن بتونيم دستي رو بگيريم . بهمون كمك كن ياد بگيريم خوب زندگي كنيم ، ياد بگيريم خوب فكر كنيم ، خدايا بهمون كمك كن كه زيباييها رو ببينيم و بتونيم مثبت انديش باشيم و هر جايي كه ميريم انرژي مثبت رو انتشار بديم . خدايا كوچولوي دوست داشتني من رو هم در پرتو الطاف خودت محافظت كن . آمين يا رب العالمين محبت

عكس رو بعدا اضافه ميكنم

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان الهه
25 اسفند 93 0:21
سلام مهدیه جونم...کجا بودی؟؟؟؟؟ایشالا که سال پیش رو پرباشه از اتفاقهای قشنگ برای تو و مهبد نازنینم در کنار همسر گرامی....ما که امسال هم جاموندیم از روز درختکاری بنا به دلایلی...دوستتون دارم هزارتا
مامان مهدیه
پاسخ
سلام به روی ماهت . عزیزم اینقدر مشغله بود توی اسفند که نتونستم در کنارتون باشم . انشالله که سال 94 پر از رویدادهای خوب و قشنگ باشه و با امید اینکه لبخند گوشه ی لبتون هر روز شکوفاتر از قبل باشه . سالی پر از خیر و برکت و سلامتی براتون آرزو مندم