اندر احوالات يكسال و چهار ماه و چهار روزگي مهبد
گل پسرم سلام . الان كه ماماني داره برات اين مطلبو مي نويسه تو در خواب نازي . ديشب اصلاً خوب نخوابيدي . مدتيه كه 4 تا از دندانهاي آسياب كوچكت دارن با هم جوونه ميزنن و تو رو خيلي اذيت ميكنن . در حال حاضر 2 تاشون توي پيله هستن و با كشيدن انگشت روي لثه ات ميشه تيزيشون رو احساس كرد و دو تاشون هم كه از يه گوشه ي دندون بيرون زدن و سفيديشون رو ميشه از روي لثه ديد . براي همين موضوع همش دستاتو ميكني توي دهنت و جاشون رو ميخاروني .مهربونم بعد از دراومدن دندونهات ديگه راحت تر ميتوني غذاهاي سفت رو بخوري . عزيز دلم اين روزها دارم باهات انگليسي كار ميكنم ولي دلم نميخواد زياد بهت فشار بيارم براي همين فعلاً مشغول كار كردن 3 تا كلمه هستيم كه تو فقط يكيشون رو خيلي خوب بلدي .
مهبد جان توپ به انگليسي ميشه ؟؟؟
مهبد : ball
باهوشم ، علاقت به نقاشي بيشتر از قبل شده و هر جا خودكار يا كاغذ ببيني ميخواي نقاشي كني و اگه دير بهت كاغذ برسونيم هر جا كه بتوني نقاشي ميكشي . فعلاً به لذت كشيدن نقش با مداد شمعي روي سراميك پي بردي و بيچاره سراميك ها كه از نقوش جاري شده توسط دستان هنرمندت لحظه اي در امان نيستند ، ولي جاي شكرش باقيه كه هنوز سفيدي ديوار رو با كاغذ اشتباه نگرفتي وگر نه خدا ميدونه كه الان چه خونه اي داشتيم . بعد از يه سكوت چند ثانيه اي مياي ميگي مامان مامان نُچ نُچ نُچ و بعدش ميگي مائي يا بادبادك . قربونت برم كه هنرمنديهات هم برايم زيبا و جذابه حتي اگه سراميك ها رو نقش دار كني !!! نُچ نُچت به خاطر گرفتن اداي منه وقتي كه با اينجور صحنه ها مواجه ميشم !!
قند عسل اين روزها خيلي شيطون شدي و بدون توجه به خطراتي كه تهديدت ميكنه اقدام به پريدن از روي مبل ، بالا رفتن از پله ، پريدن از روي بلوار خيابونها ، بالا رفتن از دسته ي مبل ، برداشتن موچين ، انبر دست ، پرت كردن شي به طرف بنده خدايي كه خوابه و ....و ... و....
عزيز دلم يه دفترچه برات تهيه كردم كه توش عكس هاي مختلفي مثل ميوه ها ، حيوانات ، اشيا و ... رو داره و وقتي برات ورق ميزنم اسمشون رو ميگي و اگه صدا داشته باشن صداشون رو هم ميگي .
ماشين و اتوبوس رو به خوبي تشخيص ميدي و به محض اينكه هر كدوم از جلوت رد بشن ميگي مامان ، ما چين و يا اتوتوس .
تازگي ها با كاربرد كليد آشنا شدي و هر در ِ بسته اي رو ميخواي با كليد من باز كني ، حتي در خونه ي همسايه ها،و اگه در باز نشه ناراحت ميشي و جيغ ميكشي ، آخه مگه شازده پسر من شاه كليد دارم ؟
ديگه جونم برات بگه كه عاشق توپي و از توپ بازي با بابا مهدي خيلي لذت مي بري . وقتي غروب ها ميريم دوري بزنيم ، همونطور كه تو بغل من لم دادي براي خودت آواز ميخوني و از برخي كلماتش ميشه يه چيزايي فهميد مثلاً با آهنگ ميگي بابا مهدِ بابا مهدي ! راستي گاهي بابا جونتو همونطوري كه من صدا ميكنم صدا ميزني و ميگي : مهدي !!
تا يادم نرفته بگم كه بابا بزرگ ( باباي بابا مهدي ) بعد از هنرنمايي هايي كه براشون اجرا كردي و بعد از كلي بلبل زبوني گفتند كه مهبد جون ماشالله خيلي باهوشه بايد براش يه برنامه ريزي دقيق كنيد و طوري تربيتش كنيد كه براي ادامه تحصيلاتش بره خارج از كشور و براي خودش كسي بشه و از اين صحبت ها ....... حالا تا ببينيم كه چه ميتوانيم برايت بكنيم و تو خود چه راهي رو انتخاب ميكني ؟؟؟
در آخر هم ميخوام بهت بگم كه :
♥ ♥ ♥ من و بابا مهدي عاشقتيم . ♥ ♥ ♥