سورپرايز
يه سورپرايز خوشگل از طرف بابا مهدي مهربون ديشب به مناسبت روز زن اتفاق افتاد كه هنوز شيريني شو دارم مزه مزه ميكنم . دستت درد نكنه مهدي جون كه كلي خوشحالم كردي . البته به جز سورپرايز كردن من يه نكته ي حائز اهميت ديگه هم داشت و اون فرهنگ سازي واسه ي مهبد بود .
يه خاطره ي شيريني كه قشنگيِ اين سورپرايزو دو چندان ميكنه اين بود كه وقتي هديه رو از بابا مهدي گرفتم و بسي خوشحالي كردم و بعد هم تشكر و بوسه و .... مهبد متعجب مشغول تماشاي رفتار هيجان زده ي من بود كه بدو بدو رفت كيف مهد كودكش رو آورد و با سرعت هر چه تمام تر دست كرد توي كيفش و يه مداد در آورد و گفت " منم اينو حَريدم " وااااااااااااي كه هر چي بگم كم گفتم . اينقدر با مزه اين جمله رو گفت كه من از شادي پر در آوردم و توي آسمونا به پرواز در اومدم ..... بعد كلي بوسش كردم و ازش تشكر كردم كه به جز اون گل زيبا كه توي 2 پست قبل راجع بهش نوشتم يه مداد رنگي هم واسم خريده بود !!! ضمنا ً همونجا به بابايي گفتم ببين چه پسرم مهربونه هم واسم گل درست كرده و هم مداد خريده و فردا هم ميخواد بره مهد كودك دوباره گل درست كنه مگه نه مهبد ؟؟
- مهبد : " نه مهد تودت نه ! "
مهبد نازنين و مهدي عزيزم از هر دوي شما ممنونم
عكس گل و هديه دريافتي بعدا ً اضافه خواهد شد ....
بعدا ً :