مهر+ آبان = مهربان !!
يه لحظه هايي هست كه تو زندگي خيلي ها اتفاق ميوفته كه لذت ِ تجربه ي اين لحظات شيرين تا مدتها بعد توي ذهن باقي مي مونه ... لذت ِ داشتن دوستان ناب ، لذت داشتن خانواده خوب ، لذت ِ داشتن كودكي كه هر لحظه بودنش يه تجربه ي شيرين و دوست داشتنيه ! اينها همه رو گفتم تا بگم روز پنج شنبه و شب تولدم رو با دوستاني بهتر از آب روان ، همسر ِ عزيز و پسرك ِ شيرين زبون گذروندم .... اون روز سعادت ديدار خيلي از دوستان قديمي رو پيدا كردم و تقريبا ً همه ي دوستاني كه امكان ديدارشون ميسر نبود از طريق پيامك و مابقي ابزارهاي ارتباطي باهام در تماس بودند ، خداي مهربونم شكرت بخاطر ِ داشتن و ديدن ِ اينهمه خوبي و زيبايي ....!
پنج شنبه با گروه كودكان شاد در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان قرار گذاشتيم ، اگرچه نميدونستيم كه از قبل بايد با كانون هماهنگ ميكرديم و كارمندان ِ كانون با آغوش باز پذيراي كوچولوهاي ما نبودند ، اما ساعات ِ خوبي رو با مادران و بچه هاي نازشون در پارك آزادي گذرونديم ....
توي عكس زير كه لب و دهن هر كدومتون به يك طرفه ، در حال نوش جان كردن ِ كيك هستيد ...
شب مهمون داشتيم و قرار بود دوستانمون براي شام پيشمون باشن ، دوستاي خوبمون زحمت كشيده بودن و براي تبريك تولدم كيكهاي خوشمزه خريده بودند ، مهبد اونروز با من اتمام حجت كرد و با قيافه ي كاملن حق به جانب گفت : "بهت ميگم اول تولد ِ منه !!! امشب تولد منه !!! " و از اينكه به من تبريك ميگفتن ناراحت ميشد و بخاطر خوشحالي پسرك شمع هاي 29 سالگي توسط نفسهاي گرمش فوت شد و كيك با دستان ِ كوچكش برش خورد . خدايا شكرت بخاطر داشتن دلبندي كه نفسهايم را بند به نفسهايش كردي ...
روزگارم بد نیست ...
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که دراین نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیاه
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه ، مهرم نور
دشت ، سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم ......