مهبد در سال 1391
گل پسری سلام و صد سلام به تو شیرین تر از عسل مامان .
الان که دارم واست می نویسم ساعت 2 بامداد و تو جیگر طلای مامانی در خواب ناز به سر میبری . تا امروز کلی سرمون شلوغ بود و دید و بازدید عید و یه سفر سه روزه به کاشان داشتیم و نتونستم زودتر بیام و عکسهاتو در کنار سفره هفت سین واست بزارم اما الان با دست پر اومدم . مهبد عزیزم امسال اولین عید رو تجربه کردی عکسهاتو واست میزارم و در بالای هر تصویر توضیحات مربوطه رو میدم که بعدا ً همه جزئیات اولین عیدت رو بدونی . لحظه تحویل سال 1391 حدود ساعت 8:45 صبح بود و به خاطر اینکه تو هم کنار سفره هفت سین پیش ما باشی ، وقتی برای شیر (حدود ساعت 7.30) بیدار شدی ، دیگه خوابت نکردم و چون عسلم خوابش میومد ، لحظه تحویل سال خیلی بد اخلاق شده بود و بهونه میگرفت .
مهبد آماده شده تا بره عیدی مامان زری و مامان بزرگش ...
روز سوم فروردین به همراه خاله ملیحه و همسرش رفتیم کاشان ، مهبد جان این سفر به عنوان دومین سفر تو در خاطراتت ثبت شد . سنگ تموم گذاشتی و اصلا ً اذیت نکردی ،به همه خوش گذشت و تو هم کلی کیف میکردی چون هوا بی نظیر بود و تو راحت بدون کت و کلاه برای خودت حال کردی و نسیم بهاری رو با پوستت لمس کردی ... انشا الله که در همیشه زندگی برات مثل بهار لطیف باشه .
مهبد در حال تماشا کردن حیاط خانه تاریخی از پشت شیشه های رنگی ...
بابا مهدی ، مهبد رو برده طبقه بالای خانه تاریخی ...
عزیز دلم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی . من و بابایی دوستت داریم ...