مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

اندر احوالات يكسال و چهار ماه و چهار روزگي مهبد

1391/7/24 10:38
نویسنده : مامان مهدیه
526 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم سلام . الان كه ماماني داره برات اين مطلبو مي نويسه تو در خواب نازي . ديشب اصلاً خوب نخوابيدي . مدتيه كه 4 تا از دندانهاي آسياب كوچكت دارن با هم جوونه ميزنن و تو رو خيلي اذيت ميكنن . در حال حاضر 2 تاشون توي پيله هستن و با كشيدن انگشت روي لثه ات ميشه تيزيشون رو احساس كرد و دو تاشون هم كه از يه گوشه ي دندون بيرون زدن و سفيديشون رو ميشه از روي لثه ديد . براي همين موضوع همش دستاتو ميكني توي دهنت و جاشون رو ميخاروني .مهربونم بعد از دراومدن دندونهات ديگه راحت تر ميتوني غذاهاي سفت رو بخوري . عزيز دلم اين روزها دارم باهات انگليسي كار ميكنم ولي دلم نميخواد زياد بهت فشار بيارم براي همين فعلاً مشغول كار كردن 3 تا كلمه هستيم كه تو فقط يكيشون رو خيلي خوب بلدي .

مهبد جان توپ به انگليسي ميشه ؟؟؟

مهبد : ball

باهوشم ، علاقت به نقاشي بيشتر از قبل شده و هر جا خودكار يا كاغذ ببيني ميخواي نقاشي كني و اگه دير بهت كاغذ برسونيم هر جا كه بتوني نقاشي ميكشي . فعلاً به لذت كشيدن نقش با مداد شمعي روي سراميك پي بردي و بيچاره سراميك ها كه از نقوش جاري شده توسط دستان هنرمندت لحظه اي در امان نيستند ، ولي جاي شكرش باقيه كه هنوز سفيدي ديوار رو با كاغذ اشتباه نگرفتي وگر نه خدا ميدونه كه الان چه خونه اي داشتيم . بعد از يه سكوت چند ثانيه اي مياي ميگي مامان مامان نُچ نُچ نُچ و بعدش ميگي مائي يا بادبادك . قربونت برم كه هنرمنديهات هم برايم زيبا و جذابه حتي اگه سراميك ها رو نقش دار كني !!! نُچ نُچت به خاطر گرفتن اداي منه وقتي كه با اينجور صحنه ها مواجه ميشم !!

قند عسل اين روزها خيلي شيطون شدي و بدون توجه به خطراتي كه تهديدت ميكنه اقدام به پريدن از روي مبل ، بالا رفتن از پله ، پريدن از روي بلوار خيابونها ، بالا رفتن از دسته ي مبل ، برداشتن موچين ، انبر دست ، پرت كردن شي به طرف بنده خدايي كه خوابه و ....و ... و....

عزيز دلم يه دفترچه برات تهيه كردم كه توش عكس هاي مختلفي مثل ميوه ها ، حيوانات ، اشيا و ... رو داره و وقتي برات ورق ميزنم اسمشون رو ميگي و اگه صدا داشته باشن صداشون رو هم ميگي .

ماشين و اتوبوس رو به خوبي تشخيص ميدي و به محض اينكه هر كدوم از جلوت رد بشن ميگي مامان ، ما چين و يا اتوتوس .

تازگي ها با كاربرد كليد آشنا شدي و هر در ِ بسته اي رو ميخواي با كليد من باز كني ، حتي در خونه ي همسايه ها،و اگه در باز نشه ناراحت ميشي و جيغ ميكشي ، آخه مگه شازده پسر من شاه كليد دارم ؟

ديگه جونم برات بگه كه عاشق توپي و از توپ بازي با بابا مهدي خيلي لذت مي بري . وقتي غروب ها ميريم دوري بزنيم ، همونطور كه تو بغل من لم دادي براي خودت آواز ميخوني و از برخي كلماتش ميشه يه چيزايي فهميد مثلاً با آهنگ ميگي بابا مهدِ بابا مهدي ! راستي گاهي بابا جونتو همونطوري كه من صدا ميكنم صدا ميزني و ميگي : مهدي !!

تا يادم نرفته بگم كه بابا بزرگ ( باباي بابا مهدي ) بعد از هنرنمايي هايي كه براشون اجرا كردي و بعد از كلي بلبل زبوني گفتند كه مهبد جون ماشالله خيلي باهوشه بايد براش يه برنامه ريزي دقيق كنيد و طوري تربيتش كنيد كه براي ادامه تحصيلاتش بره خارج از كشور و براي خودش كسي بشه و از اين صحبت ها ....... حالا تا ببينيم كه چه ميتوانيم برايت بكنيم و تو خود چه راهي رو انتخاب ميكني ؟؟؟

در آخر هم ميخوام بهت بگم كه  :

♥ ♥ ♥ من و بابا مهدي عاشقتيم . ♥ ♥ ♥

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

mamanebaran
24 مهر 91 11:39
عزيزم قربون كاراي قشنگت برم من كه روز به روز بزرگتر و آقا تر ميشي گل من


خدانكنه عزيزم .
آشنا
25 مهر 91 9:08
مهديه جون حتما"براي مهبد اسپند دود كن هرورز وهرموقع كه يادت ميفته انشاءاالله خدا نگهدارش باشه.


ممنون عزيزم . چشم حتماً.
خاله محیا
25 مهر 91 9:59
گل پسری ایشالا خدا همیشه نگهدارت باشه. خیلی دوستت دارم جیگر طلای خاله.


سلام خاله محيا . مرسي كه با اين همه مشغله اومدي پيشمون . ولي فكر كنم بهتر باشه تشريفتون رو ببريد و به تكميل لباس نامزديتون بپردازيد بهتره !!! اينطور نيست ؟؟؟
مامان ترنم
25 مهر 91 14:13
جونم گل پسرم.یعنی عاشقتم کوچولوی شیرین زبون و باهوش من.مهدیه جان من هم با بابا بزرگ مهبد جان کاملا موافقم.بوس برای هر دوتاییتون


ممنون عزيز دلم . بوس بوس
مامانیه سپهر
25 مهر 91 14:19
سلام مهبد عزیزم. سلام مامانیه صبورش.خوبی؟ میدونید دلمون واستون تنگولیده؟
خیلی خوش بحالت مهدیه جان که مهبد حرف میزنه. دلم لک زده واسه یکبار ماما گفتن سپهر. همش میگه بَ بَ بَ یا بعضی وقتا میگه هاپو.
دق کردم به خدا. اونوقت مهبد تپلی واسم انگلیسی حرف میزنه.
ماشالا هزار ماشالا.
مهدیه جان هرچقد باهاش کار میکنم فایده نداره.
دارم دیوونه میشم. فقط تورو خدا تو دیگه نصیحت نکن بیشتر باهاش کار کن که از بس باهاش حرف میزنم دهنم کف میکنه.
فقط اگه راه حل داری بهم راه حلشو بگو تا دیوونه نشدم از حرف نزدن سپهر.


سلام عزيزم . دل ما هم براتون شده يه ذره . براي جواب ميام وب خودتون .منتظرم باش
مامان پریسا
25 مهر 91 16:36
افرین مهبد جان عزیزم خوب داری پیش میری و دل همه رو بردی.

مامانی اسپند یادت نره


اي به چشم خاله جون .
خاله محیا
26 مهر 91 1:23
عزیزم مگه میتونم نیام؟در اینجا ازت به خاطر تمام زحماتت تشکر میکنم لباسی که واسم دوختی واقعآ محشره ایشالا بتونم جبران کنم. ایشالا لباس نامزدیِ زنِ گل پسری رو من بدوزم

سلام خاله محياي عزيزم . خواهش ميكنم ، اميدوارم كه واقعاً خوشت اومده باشه ، ممنونتم عزيزم ، ؟آره كار خوبيه واسه خانوم گل پسري جبران كن . البته اگه تا اون موقع 7 - 8 تا بچه دور و برت رو نگرفته باشه !!!

مامان نرگس کورش
26 مهر 91 13:36
سلام عزیز خاله آفرین به آقا مهبد خاله جون ماشالا خوب یاد گرفتی کورش جون من یکسالو نه ماهشه هنوز یاد نداره از امروز میرم تو کارش که بهش یاد بدم خوشحال میشم به ما هم یه سری بزنی بووووووووووس


سلام عزيزم . ماماني كوروش جون الان خيلي سن خوبيه . بچه ها مثل طوطي مي مونن . هر چي بهشون ياد بگي سريع تكرارش ميكنن . ممنونم كه پيشمون مياي .
مامان پریسا
27 مهر 91 10:39
مامان آمیتیس
27 مهر 91 14:04
ماشالا به مهبد کوچولوی باهوش...ایشالا دندوناتم به سلامتی زودتر در بیان تا زیاد اذیت نشی


مرسي خاله شهره جون .
مامان آمیتیس
27 مهر 91 14:06
مهدیه جون رمز همون قبلیه... دوباره برات میفرستم
مامان آمیتیس
27 مهر 91 16:54
خصوصی
مامان نيروانا
29 مهر 91 8:29
چه پيشرفتهاي شاياني. آفرين به مهبد و مامانش. عزيزم همونطور كه بابابزرگ عزيز گفتن حتماً با برنامه باهاش كار كن و حسابي هم برنامه ريزي ميخواد. فقط يادت باشه هميشه در قالب بازي به مهبد آموزش بده. اين بهترين روشه. ببوسش گل پسر باهوش رو


سلام . ممنون فريباي مهربون كه پيشمون مياي . بله بايد خيلي برنامه ريزي داشته باشيم تا ببينيم خدا چي ميخواد ؟ بله با اين نظرت هم موافقم كه آموزش بايد در قالب بازي باشه . خيلي خيلي بهتر جواب ميده .
آشنا
2 آبان 91 8:20
سلام مهديه جون كجايي دلمون تنگ شده براي ديدن يه عكس جديد از مهبد ويه خبر جديد ازش


سلام عزيزم . ممنون كه هميشه منتظرموني .
مامان پریسا
2 آبان 91 8:37
مرسی گلم
مامان الینا
2 آبان 91 11:12
مهدیه جون من ناراحت نشدم عزیزم .فقط گفتم که خیالت راحت باشه من آرومم ؛گریه ی هر روز و نوشته های دلتنگیم که عادیه .قلب شکسته مثل اولش نمیشه . دوماهی میشه کلومیفن و چندتا قرص دیگه میخورم .دکترها رو که میدونی با خونسردی پیش میرن ؛تازه به من میگه چه عجله ای داری دیر نمیشه ! اما از حال و هوای من خبر نداره
مامان آمیتیس
12 آبان 91 14:44
نام علی: عدالت.‏... راه علی: سعادت.... عشق علی: شهادت.... ذکر علی: عبادت.... عيد علی: مبارک