يه كوچولو سرما خوردگي
نفس مامان سلام
چند روزي هست كه شما گل پسرم كمي سرماخوردي . يه كم آبريزش و گرفتگي بيني و تك و توك سرفه هاي شما باعث شد كه ببرمت پيش دكتر . تا آقاي دكتر رو ديدي مثل هميشه با خنده هاي نخوديت اونو مجذوب كردي و دكتر گفت پسر به اين خوش اخلاقي هم مگه مريض ميشه ؟؟؟ و تو هم مدام ميخنديدي تا دكتر بيني ، گلو و گوش شما رو معاينه كرد و گفت كه بايد يه كم دارو بخوري تا خوب بشي .
ديروز هم واكسن سه گانه و هپاتيت ب زدي و ديشب تب داشتي . الهي من قربون حرارت دهنت بشم كه تا صبح خوب نخوابيدي .صبح مامان زري اومد دنبالت ولي من تا ساعت 9/15 دقيقه هم پيشت موندم و بعد با مامان زري رفتي خونشون . اميدوارم كه وقتي از سركار برگشتم حالت خوب خوب باشه .
راستي يه خبر واست دارم كه چند وقته يادم ميره بهت بگم ، عمه سارا يه ني ني تو دلش داره كه ارديبهشت 91 به دنيا مياد . به نظر تو ني نيش چيه ؟ هر چي كه باشه همبازي تو ميشه
بگذریم ...
عزیز دلم روز به روز شیرین تر و زیباتر از قبل میشی . دلم واست تنگ شده ، واسه خنده هات ، واسه نق نقات و واسه همه دلبري هايي كه ميكني .كاش زودتر ساعت بگذره و برگردم پيشت . قند عسلم عاشقتم .