عقب گرد !!!
شيطون بلاي مامان ، 2 ،3 روزيه كه ياد گرفتي مثل يه قهرمان كوچولو روي دستت وايسي و براي برداشتن توپي كه جلوي تو ميزارم كلي تلاش كني و نتيجه اين تلاشها اين بود كه شما جيگرطلا ديشب عقب عقب ميرفتي و كلي هم ذوق ميكردي . ولي وقتي از توپت دور ميشدي جيغ ميكشيدي و نق ميزدي . الهي مامي فدات بشه كه اينقدر قشنگ عقب گرد ميكني .
ديشب يه كار مهم ديگه هم كرديم . چون لثه هاي عسل پسرم به خاطر دندون دراوردن به شدت ميخاره و دوست داره همه چيزو گاز بگيره و يه خورده اي هم بهوونه ميگيره يه پيازچه تپل مپل داديم به دستش و مهبد كوچولوي ما هم انگار بدش نيومد و كلي گاز گازش كرد و براي مدتي ساكت و سرگرم با پيازچه بود .يه خورده هم اشك چشماش به خاطر پيازچه ميومد ولي به هيچ قيمتي راضي به از دست دادنش نبود .