اين روزهاي مهبد چگونه ميگذرد ؟
شير كوچولو سلام
این روزا شیر کوچولوی مامی شدی ـ صدای غرشی از خودت در میاری که دقیقا مثل یه شیر کوچولوی قوی می شی . بعد از ظهر بعد از یه خواب ٢ - ٣ ساعته تو بغل مامان ، آماده بازي و شيطنت و آواز خوندن با كلمه ددددددد ميشي . چون فعلا ً فقط بلدي بگي ددددد در مواقع ارتباط برقرار كردن لحنت عوض ميشه . الهي مامان قربون حرف زدنت بشه ...
شبا با بابا مهدي توپ بازي ميكني و كلي ذوق ميكني . از بابا بهمن بپر بپر رو ياد گرفتي ، هر وقت ميگم دستت كو ؟ پاهات كو ؟ دست و پاتو مياري بالا و نشون ميدي . باهوشم ميدونم كه تو در آينده نابغه ميشي . ( يه ذره از هوش مامان هم به ارث برده باشي كافي كافيه )
ديگه از شيرين كاري هات بگم كه : عاشق كتاب خوندني - خوندن كه نه پاره كردن . عاشق كنترل TV هستي و پدر كنترلها رو در آوردي بس كه كوبيديشون زمين و پرتشون كردي . وقتي ما با تلفن صحبت ميكنيم ، دوست داري گوشي رو از ما بگيري و خودت صحبت كني اگه خيلي مرام بزاري براي كسيكه پشت خطه با صدا بخندي و دد بگي . اينقدر سيم تلفن كشيدي كه روكش سيم پاره شده .
از صداي ميان برنامه شبكه من و تو خيلي خيلي خوشت مياد و در هر حالتي كه باشي به سمت TV برميگردي و نگاهش ميكني . هر موقع برنامه قطع ميشه و قراره برنامه جديد شروع بشه تو منتظر اون آهنگي و سريع به صفحه نگاه ميكني .
از برنامه هاي تلويزيوني هم كه آخوند نشون بده خيلي خوشت مياد و با دقت بهشون نگاه ميكني . پيش خودت مي گي چه كلاه گنده اي تو سرشونه !!!
وقتي ميريم بيرون و توي ماشين هستيم تو به بيرون خيره ميشي طوري كه انگار عميق در حال فكر كردني و تو خودتي . گل پسر يعني داره به چي فكر ميكنه ؟؟؟؟
لثه هات خيلي ميخاره و همه چيزو ميخواي بخوري . موقع شير خوردن مي مي رو محكم گاز ميگيري و اگه چيزي دم دستت نباشه كه تو دهنت كني و گازش بگيري حرص ميكني و عصباني مي شي
الهي مامان فداي شيريني هات بشه . فعلا ً باي باي تا پست بعدي