شازده كوچولوي من چه بلا شده !
سلام شازده كوچولوي من .
الهي مامان دورت بگرده با اون صورت ماهت با دو چشمون سياهت . اين روزا خيلي بلا شدي . فقط يه نفرو دست به سينه ميخواي كه باهات بازي كنه و تو غش غش بخندي . ديشب براي اولين بار چهار دست و پا رو بصورت آماتور شروع كردي و ديگه عقب عقب نمي ري . 2 قدم ميري جلو بعد يه كم تلاش براي قدم بعدي و بعد بصورت دراز كش خستگي و دوباره و دوباره ....
يه حركت جالب توجه ديگه اينكه شازده پسر براي اولين بار بخاطر دست يافتن به كنترل TV دستاي كوچولوشو گرفت به مبل و به تنهايي بلند شد سرپا . الهي من فداي استقامتت بشم ، وقتي كنترل برداشتي ديگه تعادلت بهم خورد و افتادي . خلاصه اينكه كلي با كنترل بازي كردي و محكم كوبيديش تو سر خودت ، طوري كه پيشوني كوچولوت يه خورده ( خيلي كم ) باد كرد ....
قربون چشماي قشنگت ديشب با كلاه و يه دونه قاشق و يكي از شلواراي خودت حسابي سرگرم بازي بودي و به من اجازه دادي كه به كاراي ديگه رسيدگي كنم . ازت ممنونم ، بالاخره ساعت 12 هم رفتيم كه بخوابيم و تو بازم دلت ميخواست بازي كني . يه خورده مي مي ميخوردي و يه خورده صحبت ميكردي ( البته صداهايي كه واسه خودت مفهوم بود ) تا بالاخره خوابت رفت . دوستت دارم عزيزم .