گله از خداي مهربون
خدايا سپاس
براي نعمت سلامتي ، براي شغلي كه دارم ، براي لقمه ناني كه به دست مي آوريم و مي خوريم ، براي لباسي كه داريم به تن كنيم ، براي فرزندي كه شاداب و سالم است و براي پدر ومادري كه در كنارم هستند و خانواده اي كه هيچگاه تنهايم نگذاشته اند و براي همسري كه مهربان و دوست داشتني است و در تمام عمر تكيه گاهم خواهد بود .
اما خدايا گله مندم !
براي هوايي كه براي نفس كشيدن نداريم ، براي عمري كه در اين آلودگي ها ميگذرد ، براي اينكه هر روز نگران تر از ديروزم براي سلامتي ريه هاي كودكاني كه مجبورند در خانه زنداني باشند تا از غبار و خاك و آلودگي هوا در امان باشند . براي پنجره اي كه نميتوانم آسوده رو به كودكم بگشايم تا از بهارش لذت ببرد ، براي كوههايي كه هر روز از ديدنشان محرومم و جز سايه اي محو از آنان چيزي نمي بينم . خدايا ميدانم كه صجبتهايم را ميشنوي پس اگر دلت براي ما نميسوزد بهار كودكم را نجات بده !!! خدايا معصوميتشان را در غبار زنداني مكن . خدايا به ما اكسيژن عطا كن !!!!!