مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

پسرم ميدوني كي قراره به دنيا بياي ؟

سلام گل پسرم. ديروز دو تايي رفتيم دكتر ، بعد از اينكه كلي منتظر مونديم نوبتمون بشه ، بالاخره رفتيم توي اتاق خانوم دكتر و ايشون تاريخ به دنيا اومدن شما رو 22 خرداد تعيين كردن . من هم يه كمي چكش كردم كه اگه ميشه زودتر مثلاً 16 خرداد ، ولي خانوم دكتر فرمودند كه اصلاً راه نداره . خب آخه ماماني دلش واست تنگ شده .... قرار شد كه يه آزمايش ادرار و يه سونوگرافي انجام بدم و ببرم پيش دكتر تا وضعيت سلامت جسمانيتو بررسي كنه . راستي يادم رفت بگم خانوم دكتر دل مامان رو هم معاينه كرد و صداي قلب كوچولوتو واسم گذاشت . هميشه انگار داشتي اسب سواري ميكردي ، ولي اين دفعه نميدونم فكر كنم بدو بدو كرده بودي چون از هميشه تندتر بود . اميدوارم كه سالم و ...
27 ارديبهشت 1390

پايان 36 هفتگي پسرك عزيزم

سلام گل پسرم . امروز 36 هفته شما تموم ميشه . مبارك باشه عزيزم . خشگلم شبا ورجه وورجه ميكني نميزاري ماماني بخوابه . به هر سمتي كه ميخوابم يه لگد محكمي ميزني . نميدونم فكر كنم الان پاهات تو پهلوي راستم باشه چون ضربه هایی که میزنی خيلي محكم و قويه . دوست دارم دكتر آخرين نوبت سونوگرافي رو تعيين كنه تا ببينم تو چه جوري تو دل ماماني قرار گرفتي و شيطوني ميكني . به هر حال ضربه هايي كه ميزني منو شاد ميكنه چون ميفهمم كه گل پسرم حالش خوبه . امروز نوبت دكتر دارم . دكتر قراره كه واسه ماماني استعلاجي بنويسه كه ديگه از دوم ، سوم خرداد سر كار نرم و دو تايي بشينيم تو خونه و استراحت كنيم .دل بابايي بسوزه چون ما همش ميخوابيم و بابايي بايد پاشه بره سر...
26 ارديبهشت 1390

تقديم به همه ماماناي خوب

 مامانهاي عزيزي كه منتظر به دنيا اومدن يه فرشته ي كوچولو هستيد ، سايتي كه آدرسشو در زير واستون ميزارم رو دوست عزيزم مليحه جان در حدود 6 هفتگي به من داد . خيلي سايت جالبي بود . چون هر هفته تغييرات جنين رو چك ميكردم و ميدونستم كه پسرم به چه مرحله اي رسيده . اميدوارم شما هم خوشتون بياد . http://www.vatandar.com/amuzesh/bardari/index.htm ...
26 ارديبهشت 1390

اتاق گل پسر

روز چهارشنبه 14 ارديبهشت ماه بود كه مامان زري و بابا بهمن و خاله محيا ، تمام وسايل گل پسر ما رو براي چيدن و مرتب كردن تو اتاقش اوردن . لباساي خشگل و كوچولو و رنگارنگ . اسباب بازي و تخت و كمد و كالسكه و ..... كلي چيز خشگل كه وقتي ميبينيشون دوست داري با همشون بازي كني . اتاقش خيلي قشنگ شده . ما هر روز يه كم از وقتمون رو توي اتاق پسر كوچولومون ميگذرونيم .     دست مامان زري و بابا بهمن درد نكنه . البته بقيه وسايلش هم خيلي قشنگه ولي من فقط چند تا نمونه ازشون گذاشتم . ...
24 ارديبهشت 1390

انتخاب اسم خیلی سخته !!!!

امروز دوباره توي سايت هاي مختلف دنبال اسم بودم . با اينكه اسم پسر كوچولوي خودمونو انتخاب كرديم ، ولي دوست دارم كه اسمش بهترين و زيباترين اسم دنيا باشه .انتخاب خيلي سخته . دوست دارم يه اسمي داشته باشه كه بعداً كه بزرگ ميشه خودش از اسمش ، خوشش بياد ، ضمن اينكه دوست دارم اسم اصيل ايراني باشه . بابا مهدي هم هنوز نظر قطعيشو نداده كه من هم از اين بلاتكليفي اسم در بيام . امروز كه از سر كار برم خونه ميخوام ليست نهايي اسم هارو بزارم جلوش تا از بين اسمهاي انتخابي من يكي رو انتخاب كنه . پسرك عزيزم ، الان تو هفته 36 هستي ،زورت خيلي زياد شده ها . ولي يه كمي تنبل تر از قبلي ، چون تعداد حركت هايي كه ميكني از قبل كمتر شده ولي وقتي هم تكوني به خودت ميدي ...
22 ارديبهشت 1390

خستگي

امروز پايان34 هفتگي پسر كوچولوي منه . شبها اصلا خوب نميخوابم ، واسه همين در طول روز همش خسته و بي حوصله هستم . پاهام خيلي درد ميكنه و از همه بدتر اينكه وقتي پشت ميزم مشغول كارم آقا پسر كوچولو موچولو لگد ميزنه و اذيتم ميكنه و مجبورم يه كمي لم بدم كه جاش راحت باشه و اينطور نشستن هم باعث ميشه كه نتونم خوب كارمو انجام بدم . يواش يواش بايد يه فرصتي به خودم بدم . به خاطر جا به جايي خونه هنوز وسايل ني ني رو هم نچيديم و منتظريم كه خونمون زودتر سر و سامون بگيره . تو اين هفته هاي آخر همه كارا با هم قاطي شده .... خيلي خسته ام .... ...
19 ارديبهشت 1390

پايان 32 هفتگي

تيام كوچولو كه الان هنوز نميدونم اسمشو تيام بزارم يا آرتين الان ۳۲ هفته اش تموم شده . از تو يه سايتي خوندم كه در هفته ۳۳ اگر امكان داشت كه دست جنين رو بگيريم ، جنين مي تونست دست ما رو فشار بده و يا نكته ديگه اينكه جنين از بند ناف به عنوان اسباب بازي استفاده ميكنه .در مورد وزنش هم نوشته بود كه بطور متوسط ۲۵۰۰ گرم و قدش هم ۴۲.۵ سانتي متر . گل پسرم اين روزا خيلي پر زور شده . نميدونم اونجا داره چكار ميكنه ، ولي اميدوارم كه جاش راحت باشه و استرس محيط كار و فعاليت روزانه من روش اثر بدي نداشته باشه .ديروز رفتم دكتر و صداي قلبشو گوش كردم . انگار داشت اسب سواري ميكرد . خيلي شيطون و بلاست ... الان يه موضوعي ذهنمو مشغول كرده . نميدونم كه از پس مسئولي...
29 فروردين 1390

بدون عنوان

امروز ني ني كوچولوي ما دقيقاً ۲۰ هفته و ۶ روزشه و از امروز تصميم گرفتم كه يه وبلاگ واسش درست كنم و خاطرات شيرينشو توش ثبت كنم . ني ني خوشكل ما يه آقا پسره تپل مپله كه الان مدتيه كه حركاتش رو بيشتر احساس ميكنم و اگه يه روزي كمتر تكون بخوره نگرانش ميشم . يه حس عجيبيه ، وقتي فكر ميكنم كه يه فرشته ي كوچولوي ناز داره از وجودم تغذيه ميكنه و هر روز نسبت به ديروز تغييراتشو حس ميكنم و انگار با يه شور و شعفي كه وصفش خيلي واسم سخته منتظر اومدن يه مسافر كوچولو هستم . هر روز تو سايتاي مختلف دنبال بهترين اسم واسش ميگردم ودلم ميخواد كه اسمش زيباترين و با معني ترين اسم روي زمين باشه . فعلاً كه اسمش تيام . ...
21 بهمن 1389