مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

شيرين كاري هاي مهبد جون

1390/11/26 10:23
نویسنده : مامان مهدیه
822 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم اين روزها خيلي شيرين تر و شيطون تر از قبل شدي ، هر روز با دلبري هايي كه ميكني خودت رو بيشتر توي دلها جا ميكني .

الان ديگه بصورت حرفه اي چهار دست و پا ميري و مخصوصا ً اگه چيزي مثل سوئيچ ماشين ، دسته كليد ، اتو ، كنترل تلويزيون و چيزهايي كه توجهت رو خيلي جلب ميكنه جلوي تو بزاريم سرعتت به 2 برابر افزايش پيدا ميكنه ! مامان قربون چشمات وقتي از سركار برميگردم مي پري تو بغلم و كلي بوسم ميكني / جديداً ياد گرفتي كه بوس پرت كني البته نه با دست فقط لباتو به حالت بوسيدن باز ميكني و ميبندي و صداي بوس در مياري / اسم درستش نميدونم چيه ولي سق ميزني ! يعني زبونت رو ميبري توي سقف دهانت و صداي تق تق در مياري و همزمان قر ميدي / دستت رو ياد گرفتي به حالت رقص بچرخوني / واسه رقص ديگرون خيلي ذوق ميكني و ميخندي / زير بار حرف زور نميري !!! 3 شب پيش رفتيم به ديدن زندايي و خاله بابايي كه رفته بودن كربلا ، اونجا يه ني ني 1 سال و 2-3 ماهه  بود بنام ايليا . ايليا بدو بدو بطرفت اومد كه موهاتو بكشه و اسباب بازي از دستت بگيره كه تو يكهو داد زدي و مثل يه شير كوچولو با چشماي درشت بهش نگاه ميكردي و غرش ميكردي .... ايليا ترسيد و ديگه طرفت نيومد . همه خنديدن كه تو چه جوري از حق خودت دفاع كردي! خوش اشتهاي من وقتي ميوه ميبيني نميتوني جلوي خودت رو بگيري ... اشتهات به ميوه خوردن هم به بابات رفته خوشمزه

ديگه جونم برات بگه كه يه هاپو توي حياط داريم بهت ميگم مهبد هاپو كجاست ؟ با چشماي قشنگت نگاه ميكني به طرف در بالكن و پنجره حياط . بهت ميگم گل پسر هاپو چي ميگه ؟ با صداي خيلي يواش ميگي هاپ . بعدش با هم ميريم پنجره اتاقت رو باز ميكنيم و هاپو مياد پايين پنجره و تو شيطون بلا پاهاي قشنگت رو از پنجره ميدي بيرون تا هاپو بپره بالا و تو ذوق ميكني . اگه هاپويي پارس كنه تو بيشتر خوشحال ميشي ....

وقتي دستمال كاغذي ميبيني ، به هر طريقي كه شده ، جيغ ، گريه ، نق نق ، بالاخره يه دونشو ميگيري و با دستاي تپليت تيكه تيكش ميكني و طي يك حركت انتهاري ميكنيش توي دهنت !!!

وقتي باهات بازي ميكنم ، موهامو چنان ميكشي كه گريه ام ميگيره ، آخه بي انصاف يه خورده يواش تر . با بابايي كلي بازي ميكني و ميخندي و بعد هم موهاشو ميكشي ولي چون موهاش كوتاهه زياد تو دستت نمي مونه .

راستي .... جارو برقي هم شدي !!!! من نميدونم اون آشغالاي كوچولو رو چه طوري پيدا ميكني ؟ و سريع ميبري به سمت دهنت .خلاصه اين روزها اصلاً نميشه ازت غافل شد .

خيار كه ميخوري مثل خرگوش خرپ خرپ گاز ميزني و ميخوري ولي هيچ خبري از دندونات نيست . لثه هات سفت شده و قرمز . آب هويج خيلي دوست داري .سوپ رو خوب ميخوري و به تازگي مجبور شدم   روزي يكبار هم از 30 سي سي شير خشك هم واست استفاده كنم  . سرلاك دوست نداري و به جاش بيسكوييت مادر ميخوري . نان از هر نوعي مخصوصا ً سنگك رو خيلي قشنگ ميخوري با دستاي كوچولوت يه تيكه ازش جدا ميكني و ميخوري . توي بغل بابا بهمن خيلي بهت خوش ميگذره چون بهت خوراكي ميده و تو لذت ميبري .

در آخر هم مثل هميشه من و بابايي عاشقتيم گل پسرم . تا برگي ديگر از خاطراتت فعلا ً باي باي .بای بای


گل پسر وبازي با گوي آرامش

گل پسر و هاپوش

گل پسر و صندليش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

قاصدك|مجله اينترنتي كفشدوزك
26 بهمن 90 14:33
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن (والنتاین) به 29 بهمن تغییر دهیم


nemidonam ...shayadd
مامان یسنا
27 بهمن 90 10:58
ای دا چه ناز نشسته روی صندلی خاله مگه صندلی ریاسته که اینجوری سفت چسبیدیش؟؟
مامان محمد صدرا
28 بهمن 90 8:12
مهبد جون خوب دلبری میکنی برای مامانی خاله !