مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

وقتی مهبد وبلاگ نویس باشه....

الان گل پسر تو بغلم نشسته و داره سعی میکنه که دستای قشنگشو به صفحه کلید برسونه قراره که خودش برای اولین بار وبلاگ بنویسه ... مهبد جان این تو و این صفحه کلید . هر چی دل تنگت میخواهد بنویس ..... / ؟ "وو.نکمشظگک///فرکشقشظيّ مهبد جان فقط همین !!!! ...
25 بهمن 1390

ولنتاين مبارك

امروز روز عشق است ، روز عشق ورزيدن و عشق هديه دادن . و من قصد دارم در همين جا اين روز رو به عزيزانم تبريك بگويم . مهدي عزيزم ، شايد غرور و يا شايد دل مشغولي هاي روزمره ... اجازه نميدهد هر روز بگويم دوستت دارم ، اما امروز روز عشق است . بهترين بهانه براي يادآوري اينكه بي تو نمي توانم زنده بمانم، روز عشق بر تو مبارك بهانه زندگي ام . مهبد نازنينم ، اي زيباترين ترانه هستي ، نگاهت را قاب ميگيرم ، در پس آن لبخند شيرينت كه به من شور و نشاط و زندگي مي بخشد. روز عشق بر تو مبارك نازنينم . پدر و مادر مهربان و فداكارم ، اي سركده ي همه ي خوبيهاي دنيا ، شما به من درس زندگي آموختيد ، آموختيد كه چگونه گل را شاد كنم ، عشق را بفهمم و دشت د...
25 بهمن 1390

بابا چه عنواني ؟

از ساعت هشت و پانزده دقيقه صبح تا خود همين لحظه كه در خدمت شما هستم مشغول تايپ شيرين كاري هاي گل پسري بودم كه به خاطر زدن يه دكمه اشتباه همش پاك شد . و اين اعصاب منه !!! و چون فعلا ً وقت ندارم مجبورم برم و مجددا ً نوشتن اين مطالب رو به يه وقت بهتري موكول كنم . .... فقط  گل پسري خيلي دوست دارم . ...
23 بهمن 1390

شازده كوچولوي من چه بلا شده !

سلام شازده كوچولوي من . الهي مامان دورت بگرده با اون صورت ماهت با دو چشمون سياهت . اين روزا خيلي بلا شدي . فقط يه نفرو دست به سينه ميخواي كه باهات بازي كنه و تو غش غش بخندي . ديشب براي اولين بار چهار دست و پا رو بصورت آماتور شروع كردي و ديگه عقب عقب نمي ري . 2 قدم ميري جلو بعد يه كم تلاش براي قدم بعدي و بعد بصورت دراز كش خستگي و دوباره و دوباره .... يه حركت جالب توجه ديگه اينكه شازده پسر براي اولين بار بخاطر دست يافتن به كنترل TV دستاي كوچولوشو گرفت به مبل و به تنهايي بلند شد سرپا . الهي من فداي استقامتت بشم ، وقتي كنترل برداشتي ديگه تعادلت بهم خورد و افتادي . خلاصه اينكه كلي با كنترل بازي كردي و محكم كوبيديش تو سر خودت ، طوري كه پيشوني ...
11 بهمن 1390

آقا مهبد چه كار ميكنه ؟

گل پسرم صبح که از خواب بیدار میشه اول کتاب میخونه... شعار با حیوانات مهربان باشید را رعایت میکنه و كلي با مرغ ميناي پسر خالش( مهرزاد )بازي ميكنه  ...  بعدش هم براي سرگرمي با بابا مهدي و بابا بهمن ورق بازي ميكنه ... بعدش يه خورده لم ميده و استراحت ميكنه ... بعد هم براي گردش به قول خودش ميره دد و پروانه ميشه ... و بعد از يك روز پر كار و پر هيجان به يه حموم گرم ميره و در نهايت مامان مهديه دلش ميخواد همچين پسر تميز و عزيز رو بخوره .... گل پسرم هميشه دوستت دارم ..... ...
8 بهمن 1390

مهبد كوچولو ناناي ميكنه .

عزيز دل مامان سلام . اين روزها پشت سر هم داري شيرين كاري ياد ميگيري . ديشب وقتي داشتم با تلفن صحبت ميكردم و تو با باباييت داشتيد با هم بازي ميكرديد و بابا مهدي واست ميخوند ناناي ناي ناناي ناي و تو در حالت نشسته كمرت رو بالا و پايين مي آوردي و كلي قر دادي و من از ذوقم اومدم و چند تا ماچ آبدار از لپاي قشنگت كردم . بعد از چند دقيقه حركت سر هم بهش اضافه شد و مثل بابا همزمان سر و كمرت رو تكون ميدادي . البته ناگفته نمونه كه بعد از كلي قر ، يه دفعه شروع به گريه و نق زدن كردي و بعدش هم آروم خوابيدي تا صبح .... دوستت دارم عزيزم .فعلا ً ...
26 دی 1390